ات یهو جدی شد باشه می مونم و به عشقت می گم ...
𝒑𝒂𝒓𝒕 ۵
ات : (یهو جدی شد ) باشه می مونم و به عشقت می گم که قراره زن دومت بشه می گم من زن اولتم نه خدمتکارت
کوک: بگو فکر کردی حرفت رو بوور می کنه حرف یه خدمتکار
ات: تو هم فکر کردی من و می تونی نگه داری
کوک: اره می تونم من هر کاری بخوام می کنم
ات : چطوری
کوک : وقتشه بدونی اون شرکت برام یه پوششه
ات : به من چه علاقه ندارم بدونم شما چی کار می کنید اقای جئعون من می خوام از این خونه برم همین الان
کوک : چه علاقه داشته باشی چه نداشته باشی زندگی خودت و خوانوادت به من مربوطه
ات : شوخی قشنگی بود
کوک : شوخی نکردم جدی گفتم دنبالم بیا
ات : من با تو هیج جایی نمی یام
کوک : خفه شو دنبالم بیا (داد )
ات: ترسیدم رفتم دنبالش از اتاق رفتیم بیرون
کوک: پرنسس ما می ریم یه جایی برمی گردیم
دختره : ددی منم میام (چندش و لوس)
کوک : قشنگم می خوام یکم ادبش کنم نمی خوام این صحنه رو تو ببینی
دختره : باشه هر چی ددیم بخواد (لبخند و لوس )(ای ای حالم بهم خورد از این دختر ها اینقدر بدم میاد که نگو🤢🤮 )
کوک : افرین قشنگم سر دختره رو ناز کرد بعد هم رفت به سمت ماشین منم رفتم سوار شدم داخل راه
ات : چرا نمی زاری برم
کوک: چون دوست دارم به تو چه
ات : اگه یه لحضه خوب باهام داشتی ولم کن بزار برم درد هام رو بیشتر نکن
کوک : دهنت رو ببند نمی خوام صدات رو بشنوم متنفرم از صدات
ات : چیزی نگفتم اما قلبم به هزار تیکه تقسیم شد قبلا من پرنسس بودم حالا نیستم حالا از صدامم متنفره اشکام ریخت تا وقتی رسیدیم داشتم اشک می ریختم
کوک : پیاده شو
ات : پیاده شدم رفتم دنبالش منو برد داخل یه انبار تاریک پر از وسایل شکنجه قلبم داشت میومد داخل دهنم همجا تاریک بود رد خون رو می شد دید که یهو .....
ات : (یهو جدی شد ) باشه می مونم و به عشقت می گم که قراره زن دومت بشه می گم من زن اولتم نه خدمتکارت
کوک: بگو فکر کردی حرفت رو بوور می کنه حرف یه خدمتکار
ات: تو هم فکر کردی من و می تونی نگه داری
کوک: اره می تونم من هر کاری بخوام می کنم
ات : چطوری
کوک : وقتشه بدونی اون شرکت برام یه پوششه
ات : به من چه علاقه ندارم بدونم شما چی کار می کنید اقای جئعون من می خوام از این خونه برم همین الان
کوک : چه علاقه داشته باشی چه نداشته باشی زندگی خودت و خوانوادت به من مربوطه
ات : شوخی قشنگی بود
کوک : شوخی نکردم جدی گفتم دنبالم بیا
ات : من با تو هیج جایی نمی یام
کوک : خفه شو دنبالم بیا (داد )
ات: ترسیدم رفتم دنبالش از اتاق رفتیم بیرون
کوک: پرنسس ما می ریم یه جایی برمی گردیم
دختره : ددی منم میام (چندش و لوس)
کوک : قشنگم می خوام یکم ادبش کنم نمی خوام این صحنه رو تو ببینی
دختره : باشه هر چی ددیم بخواد (لبخند و لوس )(ای ای حالم بهم خورد از این دختر ها اینقدر بدم میاد که نگو🤢🤮 )
کوک : افرین قشنگم سر دختره رو ناز کرد بعد هم رفت به سمت ماشین منم رفتم سوار شدم داخل راه
ات : چرا نمی زاری برم
کوک: چون دوست دارم به تو چه
ات : اگه یه لحضه خوب باهام داشتی ولم کن بزار برم درد هام رو بیشتر نکن
کوک : دهنت رو ببند نمی خوام صدات رو بشنوم متنفرم از صدات
ات : چیزی نگفتم اما قلبم به هزار تیکه تقسیم شد قبلا من پرنسس بودم حالا نیستم حالا از صدامم متنفره اشکام ریخت تا وقتی رسیدیم داشتم اشک می ریختم
کوک : پیاده شو
ات : پیاده شدم رفتم دنبالش منو برد داخل یه انبار تاریک پر از وسایل شکنجه قلبم داشت میومد داخل دهنم همجا تاریک بود رد خون رو می شد دید که یهو .....
- ۱۵.۸k
- ۰۴ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط