کلی سوال توی ذهنمه که جوابی براش ندارم کوک چرا منو داره می بره ...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۷

کلی سوال توی ذهنمه که جوابی براش ندارم کوک چرا منو داره می بره خونه چرا بهم خیانت کرد چون دوسم نداشت پس چرا باهام ازدواج کرد

داخل همین فکر ها بود که کوک صداش زد

کوک : پیاده شو حواست باشه چطوری با عشقم رفتار می کنی اگه کاری کنی ناراحت شه هم خودت هم خوانوادت رو می کشم

ات : قرارمون این نبود اگه اینحویه منم می زنم زیرش می رم طلاق می گیرم می رم

کوک : جرعت داری بگم همین الان یدونه گولوله داخل سرشون خالی کنن

ات : قرار شد هیچ کاری با اونا نداشته باشی فقط خودمم هر کاری بگی می کنم

کوک : شاید جون خودت برات مهم نباشه من هیچ قراردادی رو امضا نکردم

ات : قول می دم خوب کار کنم هر چی شما بگین اما کاری با اونا نداشته باشین ( التماس )

کوک : اهوم خوب کار کنی کاری باهاشون ندارم

ات : باشه

کوک : بگو چشم رئیس

ات : چشم رئیس

کوک : افرین رفت داخل ات هم پشتش رفت

دختره : اومدی ددی (نه رفت 🤣چشم کورت رو باز کن می بینی اومده

دختره : هوی بامن درست صحبت کن

لونا : برو بگو بزرگترت بیاد بچه اگه بهت بگم چندش خونه خراب کن به خونه حراب کن ها چندشا توهین کردم

دختره :می رم به
کوکی می گم بیاد بکشتت

لونا: برو خوش گلدی هرزه


دختره : جرعت داری یه بار دیگه بگو تا به بابام بگم بابام می تونه کل خاندانت رو بخره

لونا: فانوساً اینو راست می گه از اون حرفا بود که ادم رو خفه می کنه😔پول پول ای لعنت به پول 💸)

کوک : اره لیدی بیا بغلم (با عشق مهربون )

دختره کوک و بغل کرد کوکم پیشونی دختره رو با عشق بوس کرد ات هم فقط نگاه می کرد اما از درون داغون می شد

دختره : کوکی جونم دلم شراب می خواد می شه برام بخری (لوس چندش)

کوک : اره عشقم بیا بریم برات شراب می گیرم بعدم می رسونمت خونه تا برا شب و خواستگواری اماده بشی (مهربون )

دختره : باشه ددی بریم راستی شب چی می پوشی ست کنم باهات (لوس چندش )

کوک : کت شلوار مشکی لیدی تو مشکی نپوش سفید بپوش لیدی چون تو عروسی

دختره : باشه ددی جونم و رفتن بیرون

ات افتاد روی زمین خیلب داشت اذیت می شد فشار شدیدی روش بود احتیاج داشت بره دسشویی انتظار چی داشتی رفت دسشویی کرد اومد بیرون می خواست استراحت کنه اما اون دختره کثافت کل خونه رو به هم ریخته بود بلند شد و همه جا رو تمیز کرد وسایلش رو از اتاق دونفرشون جمع کرد برد به یه اتاق دیگه  چید و شام درست کرد همه جا تمیز بود و ات خیلی خسته بود رفت داخل اتاق تا دو دقیقه استراحت کنه که صدای کوک اومد

کوک : کدوم گوری هستی

ات : رفت بیرون اتاق هیچ حرفی نزد کوک خودش تنها بود 

کوک : لباسام رو اماده کن می رم حموم

ات : چشم رئیس

کوک : افرین

کوک رفت حموم ات هم رفت لباس ها رو اماده کرد رفت داخل اشپزخونه به غذاش سر زد تقریبا اماده بود که کوک..
دیدگاه ها (۵)

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۸ داخل اشپزخونه به غذاش...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۹ کوک : موله (بخدا منم دلم...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۶ یهو صدای جیغ اومد به نظر...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۵ ات : (یهو جدی شد ) ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 54ویو جیمین*بعد از چند دقیقه نفسش جا ...

اسم رمان: jk ✨ دختر ناشناس: اوو( صدای خیلی اهم اهمی) ددی میش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط