ازدواج اجباری توسط پدربزرگ
#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ
#part52
دوئید و رفت درو باز کرد
جویئون پرید بغل ات و با گریه گف
جویئون: فیلیکس بهم خیانت کرده
ات: چی میگی مگه میشه اخه فیلیکس تورو خیلی دوس داره
جویئون: با چشمای خودم دیدم با گریه
ات: اروم باش بیا تو و همه چیو بهم بگو
جویئون: باشه
بعد ده دقیقه که جویئون اروم شد ات پرسید
ات: کجا دیدی با کی بود
جویئون امروز باید میرفتیم سنوگرافی و یادم رفته بو به فیلیکس بگم بخاطر همین تصمیم گرفتم برم شرکتش باه از اونجا بریم رفتم داخل شرکت منشیش اونجا نبود رفتم داخل اتاق که با دیدن اون صحنه شکستن صدای قلبمو شنیدم فیلیکس نشته بود صندلی و منشیشم رو پاهاش داشن همو میبوسیدن
ات: واقعا یعنی فیلسکس چطوری همچین کاری کرد هانننن عصبی
جویئون: ات میتونم امروز و اینجا بمونم
ات: اره مگه میشه من بزارم تو بری جای دیگه ای
ویو فیلیکس
داشتم کار میکردم که فک کنم منشیم مست کرده بود امد تو نشست رو پاهام و به زور داشت مبوسید منم که خواستم ازش جدا شم جثیئون اکد میخواستم همه چیو بهش توضیح بدم ولی بهم گوش نداد و رف بیرون منم داشتم با ماشین تاکسی که جویئون سوار شده بود دنبال میکردم ولی یه دفعه گمش کردم دیدم اینجا نزدیکای خانه ته هست تصمیم گرفتم برم به خونه اون ها
رسید به خونه ته و ات
زنگ و زدم و ات باز کرد
ات: اووووو امدی میفهمی داری چیکار میکنی باداد
فیلیکس: ات بزا برم تو میخوام با زنم حرف بزنم
ات: نخیر
که فیلیکس ات رو حل داد رف داخل وبه جویئون گف بهم گوش بده
فیلیکس: جویئون به گوش بدم
جویئون: چی میخوا بگی با اون دختره چظوری لب میرفتی
که فیلیکس بوس کوچیکی رو لب جویئون گذاشت....
#part52
دوئید و رفت درو باز کرد
جویئون پرید بغل ات و با گریه گف
جویئون: فیلیکس بهم خیانت کرده
ات: چی میگی مگه میشه اخه فیلیکس تورو خیلی دوس داره
جویئون: با چشمای خودم دیدم با گریه
ات: اروم باش بیا تو و همه چیو بهم بگو
جویئون: باشه
بعد ده دقیقه که جویئون اروم شد ات پرسید
ات: کجا دیدی با کی بود
جویئون امروز باید میرفتیم سنوگرافی و یادم رفته بو به فیلیکس بگم بخاطر همین تصمیم گرفتم برم شرکتش باه از اونجا بریم رفتم داخل شرکت منشیش اونجا نبود رفتم داخل اتاق که با دیدن اون صحنه شکستن صدای قلبمو شنیدم فیلیکس نشته بود صندلی و منشیشم رو پاهاش داشن همو میبوسیدن
ات: واقعا یعنی فیلسکس چطوری همچین کاری کرد هانننن عصبی
جویئون: ات میتونم امروز و اینجا بمونم
ات: اره مگه میشه من بزارم تو بری جای دیگه ای
ویو فیلیکس
داشتم کار میکردم که فک کنم منشیم مست کرده بود امد تو نشست رو پاهام و به زور داشت مبوسید منم که خواستم ازش جدا شم جثیئون اکد میخواستم همه چیو بهش توضیح بدم ولی بهم گوش نداد و رف بیرون منم داشتم با ماشین تاکسی که جویئون سوار شده بود دنبال میکردم ولی یه دفعه گمش کردم دیدم اینجا نزدیکای خانه ته هست تصمیم گرفتم برم به خونه اون ها
رسید به خونه ته و ات
زنگ و زدم و ات باز کرد
ات: اووووو امدی میفهمی داری چیکار میکنی باداد
فیلیکس: ات بزا برم تو میخوام با زنم حرف بزنم
ات: نخیر
که فیلیکس ات رو حل داد رف داخل وبه جویئون گف بهم گوش بده
فیلیکس: جویئون به گوش بدم
جویئون: چی میخوا بگی با اون دختره چظوری لب میرفتی
که فیلیکس بوس کوچیکی رو لب جویئون گذاشت....
۱۸.۸k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.