هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی

...
هر کس به تماشایی، رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری، خاطر نرود جایی

یا چشم نمی‌بیند، یا راه نمی‌داند
هر کاو به وجود خود، دارد ز تو پروایی

دیوانه عشقت را، جایی نظر افتاده‌ست
کآنجا نتواند رفت، اندیشه دانایی

امید تو بیرون بُرد، از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد، از سر همه سودایی

#سعدی
#گل
#تماشا #صحرا #منظور #خاطر #چشم #راه #وجود #پروا #دیوانه #عشق #نظر #اندیشه #دانا #دانایی #امید #بیرون #دل #سودا #خالی #سودایی #زمستان #دی #دیماهی
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۰)

...گاهی دلتنگی،آدمو به کوچه و خیابانهایی میکشدراه می‌افتی و ...

...گل پونه های وحشی دشت امیدم،وقت سحر شدخاموشی شب رفت و فردا...

...مادر آسمانیم!مرا ببخش که عاجز ماندم از توصیف:چشمانتدستان ...

...شب یلدایم اگر با تو سپر شد یلداستیا اگر این شب من، باتو س...

بررسی شعر (سرزمین خون) از [تس] و [نقش].................... د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط