پارت هشتم
پارت هشتم
جیمین ویو
نگا کردم دیدم اته
براید استایل بغلش کردم بردمش ت اتاق درمونگاهش خدا رو شکر کسی نبود
کنم و برداشتم و زدم ب چاک
سونی ویو
دیدم ات ت حیاط نی دوییدم سمت اتاقش وای خدا رو شکر ایجاس وایییییی چقدر کیوت خوابیده
نشستم کنارش و کتاب رمانم رو باز کردم شروع کردم ب خوندن
چند مین بعد
صدای نفسای ات رو شنید
+جیمین؟
~ات خوبی؟ داری خواب می بینی؟
+سونی ت اینجا چ کار می کنی اصلا من اینجا چ کار میکنم
~دختر مغزت ارور داده؟!
+ن اخه رو نیمکت مدرسه نشسته بودم بعد جیمین اومد و تکشون داد بهم چون باد اومد و بعد خوابم برد و .......
~اها!!! ت رو شونش خوابت برده حتمن او اوردت ت
+وایییییی حالا چجوری ت روش نگاه کنم
زییییییینگ
ات ویو
همه دخترا هجوم اورده ت اتاق و حالمو می پرسید منم می گفتم خوبم
بغلم می کردن
برام کلی خوراکی اوردن
یکیشون ت بغلم گریه کرد
واوووووو!!!!
یعنی انقدر همه دوسم دارن؟ نمی دونستم
زییییییینگ
دوباره زنگ خورد
+نمی خوای بری سر کلاس
~ن از معلم اجازه گرفتم پیشت بمونم
+پاشو بریم حوصلم پوکیده از بس نشستم
~اوک
رفتیم سر کلاس معلم جاهارو عوض کرده بود
معلم: دخترا حتما می گید چرا جاها عوض شده خب من از یک نواختی خوشم نمی یاد برا همین جاها رو عوض کردم جای شما دوتا کناره هم میز اول سمت راسته
رفتیم نشستیم
وایییییی اخجون پشتمون سوجیه و لاران
این دوتا خیلی مهربونن و سونی و من خیلی دوسشون داریم
درس شروع شد
همش نگاهای سنگین ی نفرو رو خودم حس می کردم ولی نمی تونستم برگردم ببینم کیه
+سونی( اروم)
~هوم( اروم )
+ب ی دلیلی نگا کن ببین کی هی ما رو نگا می کنه ( اروم)
~باشه(اروم)
سونی نگاه کرد و گفت
~چان و جیمین( اروم)
دستشو فشار دادم
جیمین ویو
نگا کردم دیدم اته
براید استایل بغلش کردم بردمش ت اتاق درمونگاهش خدا رو شکر کسی نبود
کنم و برداشتم و زدم ب چاک
سونی ویو
دیدم ات ت حیاط نی دوییدم سمت اتاقش وای خدا رو شکر ایجاس وایییییی چقدر کیوت خوابیده
نشستم کنارش و کتاب رمانم رو باز کردم شروع کردم ب خوندن
چند مین بعد
صدای نفسای ات رو شنید
+جیمین؟
~ات خوبی؟ داری خواب می بینی؟
+سونی ت اینجا چ کار می کنی اصلا من اینجا چ کار میکنم
~دختر مغزت ارور داده؟!
+ن اخه رو نیمکت مدرسه نشسته بودم بعد جیمین اومد و تکشون داد بهم چون باد اومد و بعد خوابم برد و .......
~اها!!! ت رو شونش خوابت برده حتمن او اوردت ت
+وایییییی حالا چجوری ت روش نگاه کنم
زییییییینگ
ات ویو
همه دخترا هجوم اورده ت اتاق و حالمو می پرسید منم می گفتم خوبم
بغلم می کردن
برام کلی خوراکی اوردن
یکیشون ت بغلم گریه کرد
واوووووو!!!!
یعنی انقدر همه دوسم دارن؟ نمی دونستم
زییییییینگ
دوباره زنگ خورد
+نمی خوای بری سر کلاس
~ن از معلم اجازه گرفتم پیشت بمونم
+پاشو بریم حوصلم پوکیده از بس نشستم
~اوک
رفتیم سر کلاس معلم جاهارو عوض کرده بود
معلم: دخترا حتما می گید چرا جاها عوض شده خب من از یک نواختی خوشم نمی یاد برا همین جاها رو عوض کردم جای شما دوتا کناره هم میز اول سمت راسته
رفتیم نشستیم
وایییییی اخجون پشتمون سوجیه و لاران
این دوتا خیلی مهربونن و سونی و من خیلی دوسشون داریم
درس شروع شد
همش نگاهای سنگین ی نفرو رو خودم حس می کردم ولی نمی تونستم برگردم ببینم کیه
+سونی( اروم)
~هوم( اروم )
+ب ی دلیلی نگا کن ببین کی هی ما رو نگا می کنه ( اروم)
~باشه(اروم)
سونی نگاه کرد و گفت
~چان و جیمین( اروم)
دستشو فشار دادم
۶.۳k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.