پارت هفتم
پارت هفتم
ادمین ویو
دکتر:خب.....
م. ا:بگین هق بگین چ هق بلایی سر دخترم هق تک دختر اومده هق
مدیر:من واقعا متاسفم من مراقبش نبودم
پ. ا:خودتو ناراحت نکن هیان( اسم مدیر) اتفاقیه ک افتاده دکتر چی میشه؟
دکتر:هرموقع ب هوش اومد باید قبل از اینکه ۳۰مین از ب هوش اومدنشون نگذشته ی چیزی بخورن وگرنه بدتر بیهوش می شن
ی سوال دارم
پ. ا:بفرمایید
دکتر:دخترتون دیشب چیزی خورد؟ یا خوابید
پ. ا:ن نخورد ولی خوابید
~ن
پ. ا:چ؟ سونی ت می دونی ماجرا چیه؟؟؟
~اره ولی فقط می تونم بگم ات نخوابید تمام شبو گریه کرد
م. ا:از کجا می دونی
~ب چشاش نگا نکردین؟
سونی موهای ات رو می زنه کنار و چشاش رو نمایان می کنه
م. ا: ا..... ات
پ. ا: سونی بهمون بگو چی شده
~ولی من از ات قول گرفتم
ات با صدای ضعیف می گه
+ب..... بهشون..... ب.....
~باشه ( ماجرا رو تعریف می کنه)
پ. ا: الان اون پسر حرو*مزاده کجاس
~فک کنم ت کلاس
مدیر:چان هه( اسم بابا ات)اروم باش
+با....... بابا
پ. ا: ات من باید حسابشو بزارم کف دستش
+ن....... شر....... درس....... نکن....... ل...... لطفا
پ. ا: خیل خوب
م. ا: ات پاشو ی چیزی بخور
+ن
م. ا: اگه بعد ۳۰ مین از بیدار شدنت چیزی نخوری دوباره بیهوش می شی پاشو
ات پاشد و رفت ی ابمیوه خورد و دوباره برگشت ب اتاقش و پدرش ب مادرش گفت
پ. ا: ی مشکلی پ شرکت ب وجود اومده باید بریم
م. ا: باشه سونی مراقب ات باش
~چشم خاله
مادر پدر ات رفتن
+سونی می خوام برم ت حیاط قدرم بزنم
~باشه پاشو بریم
+می خوام تنها برم می زاری؟
~باشه ولی خیلی مراقب خودت باشا
+باشه مرسی
ات ویو
رفتم ت حیاط داشتم می رفتم سمت نیمکت ک چان رو دیدم داشت می یومدن سمتم ک یهو جیمین اومد و از یقه گرفتش و بردش
۲مین بعد
دیدم جیمین داره می یاد سمتم
ی باد خیلی سرد اومد
وایییییی چقدر سرده
پاهامو بغل کرد
باد با موهام بازی می کرد
حس کردم ی نفر نشست کنارم فک کنم جیمینه
نگاش کردم عاره خودشه
+سلام
-سلام
سرمو چرخوندم و یهو احساس کرد ی چیزی رو شونه هامه دیدم جیمین کت مدرسشو انداخت رو شونم
+ممنون نمی خواستم
-هوا سرده
+ولی خودت سردت نی؟
-ن
خمیازه کشیدم و چشامو بستم و سیاهی
جیمین ویو
یهو شونم سنگین شد
ادمین ویو
دکتر:خب.....
م. ا:بگین هق بگین چ هق بلایی سر دخترم هق تک دختر اومده هق
مدیر:من واقعا متاسفم من مراقبش نبودم
پ. ا:خودتو ناراحت نکن هیان( اسم مدیر) اتفاقیه ک افتاده دکتر چی میشه؟
دکتر:هرموقع ب هوش اومد باید قبل از اینکه ۳۰مین از ب هوش اومدنشون نگذشته ی چیزی بخورن وگرنه بدتر بیهوش می شن
ی سوال دارم
پ. ا:بفرمایید
دکتر:دخترتون دیشب چیزی خورد؟ یا خوابید
پ. ا:ن نخورد ولی خوابید
~ن
پ. ا:چ؟ سونی ت می دونی ماجرا چیه؟؟؟
~اره ولی فقط می تونم بگم ات نخوابید تمام شبو گریه کرد
م. ا:از کجا می دونی
~ب چشاش نگا نکردین؟
سونی موهای ات رو می زنه کنار و چشاش رو نمایان می کنه
م. ا: ا..... ات
پ. ا: سونی بهمون بگو چی شده
~ولی من از ات قول گرفتم
ات با صدای ضعیف می گه
+ب..... بهشون..... ب.....
~باشه ( ماجرا رو تعریف می کنه)
پ. ا: الان اون پسر حرو*مزاده کجاس
~فک کنم ت کلاس
مدیر:چان هه( اسم بابا ات)اروم باش
+با....... بابا
پ. ا: ات من باید حسابشو بزارم کف دستش
+ن....... شر....... درس....... نکن....... ل...... لطفا
پ. ا: خیل خوب
م. ا: ات پاشو ی چیزی بخور
+ن
م. ا: اگه بعد ۳۰ مین از بیدار شدنت چیزی نخوری دوباره بیهوش می شی پاشو
ات پاشد و رفت ی ابمیوه خورد و دوباره برگشت ب اتاقش و پدرش ب مادرش گفت
پ. ا: ی مشکلی پ شرکت ب وجود اومده باید بریم
م. ا: باشه سونی مراقب ات باش
~چشم خاله
مادر پدر ات رفتن
+سونی می خوام برم ت حیاط قدرم بزنم
~باشه پاشو بریم
+می خوام تنها برم می زاری؟
~باشه ولی خیلی مراقب خودت باشا
+باشه مرسی
ات ویو
رفتم ت حیاط داشتم می رفتم سمت نیمکت ک چان رو دیدم داشت می یومدن سمتم ک یهو جیمین اومد و از یقه گرفتش و بردش
۲مین بعد
دیدم جیمین داره می یاد سمتم
ی باد خیلی سرد اومد
وایییییی چقدر سرده
پاهامو بغل کرد
باد با موهام بازی می کرد
حس کردم ی نفر نشست کنارم فک کنم جیمینه
نگاش کردم عاره خودشه
+سلام
-سلام
سرمو چرخوندم و یهو احساس کرد ی چیزی رو شونه هامه دیدم جیمین کت مدرسشو انداخت رو شونم
+ممنون نمی خواستم
-هوا سرده
+ولی خودت سردت نی؟
-ن
خمیازه کشیدم و چشامو بستم و سیاهی
جیمین ویو
یهو شونم سنگین شد
۲۴.۵k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.