بجای آب میریزد از این مشک آبروی عشق

بجای آب می‌ریزد از این مشک آبروی عشق

و کاری از دو دست قطعه‌ قطعه بر نمی‌آید
دیدگاه ها (۰)

رود را تا به ابدتشنه ی مهتاب گذاشت،داغ لب های خودش را به دل ...

اینجا بهانه های زدن جور میشود کافیست زیر لب پدرت را صدا کنی

تو رفته‌ای به غریبی و از پریشانیشده است شام غریبان مرا جهان ...

بر خاک خفته ای و مرا می­برد عدومن می­روم به شام... بماند بقی...

من عشق تورا دور از هوس می بینمالله می بینمهردو لب تورا قند و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط