توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده ب

توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند.
حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب،توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد. حاجی گفت هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا"س" ) مداح با  اخلاص و از بچه های دلاور و شجاع لشکر بود.
خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده یه روضه ای بخون قفل باز بشه... تورجی گفت کجا برم؟...حاج حسین گفت: برو دم خونه حضرت زهرا .
تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت!
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند ، خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار کرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود.

میدونید بیتی که تورجی زاده برای حاج حسین خواند چی بود؟
اون بیت این بود شاید هزار بارشنیدیم اما شاید بی تفاوت از کنارش رد شدیم! :
.
.
در بین آن دیوار و در
دادی تو شش ماهه پسر
زهرا صدا می زد پدر 
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون میچکید
شکر خدا زینب ندید
زهرای من زهرای من
زهرای من زهرای من .
دیدگاه ها (۳)

. ■●یک پیشنهاد :●■ همونطور که می دونید امسال تحویل سال ساعت ...

امسال هم گذشت و تو اما نیامدیآقا به جان حضرت زهرا ظهور کن......

جدیدترین سروده استاد سازگار:خون دل میچکداز دیده ی پیغمبرو آل...

در وسط کوچه تو را می زدندکاش به جای تو مرا می زدندچرا شده گو...

بمیرم برای غربتت مادر جان❤️‍🩹💔⁨⁨مظلوم علی مظلوم علی💔⚠️مسئله ...

فیک کوک (part4)

فیک کوک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط