عشق از سر رفت بیرون و غرور او نرفت

عشق از سر رفت بیرون و غرور او نرفت
ناز مهمان را ز صاحب خانه می‌باید کشید

صائب تبریزی
دیدگاه ها (۱۳)

کاشهرگز مادرم نفهمداز درد بی درمانی که گرفته امدلتنگ کسی هست...

شب قدرفقطبیا تا قدر یکدیگر بدانیم#امیرعلی_قربانی

اشک رازی‌ستلبخند رازی‌ستعشق رازی‌ستاشکِ آن شب لبخندِ عشقم بو...

مندل رفتن نداشتمدرخت خانه‌ات ماندمتورفتن رادل دل نکنریزش برگ...

ندارد گردش ما و تو با هم نسبت ای حاجیتو گرد خانه ومن گرد صاح...

من از بیگانگان دیگر ننالمکه با من هرچه کرد آن آشنا کردحضرت ح...

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط