مصرع ناقص من کاش که کامل می شد

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است

کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

می نویسم که شب تار سحر می گردد
یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد💖 ⚘
#سیدحمیدرضا_برقعی
دیدگاه ها (۱)

آن لباسی که دوستش داریوقت رفتن به کافه پوشیدمطعم شیرین خودکش...

هیچکس از آینده خبر ندارد ، مردی که امروز با عجله توی مترو از...

عشق آن بغض عجیبیست که از دوری یارنیمه شب بین گلو مانده و جان...

عشق،قابیل است؛قابیلی که سرگردان هنوزکشته ی خود رانمی داند کج...

اخلاق مغانه - پیر مغان

مرگ

کتاب (شعر و دکلمه)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط