Part82
#Part82
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
نطقم بریده بود، من شیرین با یه متر زبون نمیتونستم با این ادم در بیوفتم
متوجه مکثش شدم و حرکت چشماش روی جزء به جزء صورتم
لبش رو گاز گرفت و ادامه داد
_ چشمات رو برام اینجوری نکن که دیوونه میشم، بار آخری هم هست که لبات رو این رنگی میکنی
دیگه یهو منجرش شدم نفهمیدم چی شد که یه سیلی به صورتش زدن و با صدای بلند شروع کردم به جیغ کشیدن
نتونستم حرصم رو کنترل کنم و شروع کردم به مشت زدن بهش
+ به تو عوضی،،، بببه تو چه ها! تو کیه منی؟ متنفرم اذت متنفر تو یه ادم بی شرف و پستی، عوضـــی!
عین سنگ بود هرچی میزدمش دست خودم بیشتر درد میگرفت داد میزدم
_متنفرم ازت متنفر
کم کم اشکم جوشید و مشتام سست شد
_ متنفرم ازت اخه من چیکارت کردم که منو انقدر عذاب میدی اخه من مگه...
یهو با صدای بلند گفت
_ ولی من برعکس تو عاشقتم، تو بدترین کار دنیا رو در حقم کردی منو عاشق خودت کردی فهمیدی
خفه شدم با این حرفش چشمام
یکی از دستای مشت شدم رو گرفت و گذاشت رو سینش و با اونکی دستش اشکام رو گرفت و مثل اون روز بوسید
کاراش چرا انقدر زد و نقیض بود
با نفرت داشتم به چشماش نگاه میکردم
ضربان قلبش انقدر تند میزد که با سکوتی که بینمون بود صدای تپشش راحت شنیده میشد
صدای بمش سکوت بینمون رو شکست
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
نطقم بریده بود، من شیرین با یه متر زبون نمیتونستم با این ادم در بیوفتم
متوجه مکثش شدم و حرکت چشماش روی جزء به جزء صورتم
لبش رو گاز گرفت و ادامه داد
_ چشمات رو برام اینجوری نکن که دیوونه میشم، بار آخری هم هست که لبات رو این رنگی میکنی
دیگه یهو منجرش شدم نفهمیدم چی شد که یه سیلی به صورتش زدن و با صدای بلند شروع کردم به جیغ کشیدن
نتونستم حرصم رو کنترل کنم و شروع کردم به مشت زدن بهش
+ به تو عوضی،،، بببه تو چه ها! تو کیه منی؟ متنفرم اذت متنفر تو یه ادم بی شرف و پستی، عوضـــی!
عین سنگ بود هرچی میزدمش دست خودم بیشتر درد میگرفت داد میزدم
_متنفرم ازت متنفر
کم کم اشکم جوشید و مشتام سست شد
_ متنفرم ازت اخه من چیکارت کردم که منو انقدر عذاب میدی اخه من مگه...
یهو با صدای بلند گفت
_ ولی من برعکس تو عاشقتم، تو بدترین کار دنیا رو در حقم کردی منو عاشق خودت کردی فهمیدی
خفه شدم با این حرفش چشمام
یکی از دستای مشت شدم رو گرفت و گذاشت رو سینش و با اونکی دستش اشکام رو گرفت و مثل اون روز بوسید
کاراش چرا انقدر زد و نقیض بود
با نفرت داشتم به چشماش نگاه میکردم
ضربان قلبش انقدر تند میزد که با سکوتی که بینمون بود صدای تپشش راحت شنیده میشد
صدای بمش سکوت بینمون رو شکست
۳.۷k
۲۵ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.