بعضی وقتها می گویم اگر شعر نبود

بعضی وقتها می گویم اگر شعر نبود،
من چگونه می توانستم
بدون آنکه دلم بلرزد و هی بخواهم این پا و آن پا کنم ،
به تو بگویم دارد در دلم چه می گذرد.



اگر شعر نبود وقتی قهر بودی ،
نمی توانستم به بهانه ی شعر حرف دلم را به تو برسانم که ،
پدر بیامرز دلم برایت تنگ شده .


اگر شعر نبود ،
چطور می توانستم وقتی دلم برایت تنگ می شود
با بهانه های هراز گاهی برایت پیام بفرستم یا بی بهانه برایت از روی کتاب شعر بخوانم .


اگر شعر نبود ،
سخت بود گفتن کلمه ی "دوستت دارم " .

حالا هر بار دلم می خواهد بگویم "دوستت دارم "،
آنقدر لای کتابهای شعر را می گردم ،
آنقدر سایتها و کانال ها را زیر و رو می کنم ،

تا شعرهایی را پیدا کنم و برایت بفرستم که در آن مستقیم گفته باشد ؛"دوستت دارم" .


اگر شعر نبود اصلا من نبودم . اصلا تو نبودی .اصلا شعر بود که ما را بهم رساند .


اگر شعر نبود !

شعرهایم را برای که می گفتم .
برای که می خواندم .

یادم هست همان اوایل میگفتی؛ دوست دارم فقط برای من شعر بگویی ...

اگر شعر نبود ...تو نبودی . اگر تو نبودی ... شعری نبود .

واژه بود و حرف .
انگار معلق در زمین و هوا دارند غوطه می خورند .
انگیزه ای نبود تا حرفها را از هوا بقاپد و بریزد درون پیاله و یک کاسه شان کند و شعر درست کند .


اگر شعر نبود .
اصلا بیا فرض کنیم شعر نیست .

خب حالا خوش انصاف ،
بی شعر ، بی واژه ...
بی کنایه ...
حرفت را بزن .


شعر نیست ...

من که هستم .

لعنت به هر شعری که نمی تواند زبان در بیاورد و واژه را در دهان تو بگذارد و حرفش را رک بزند .


لعنت بر این همه شعر که نمی توانند این همه حس دلتنگی را همچون دستهای گشوده بازکنند و تو را در آغوش بگیرند ....


اصلا دیگر شعر نمیخواهم .
می خواهم شعر نباشد....



اما تو باشی ...


#شبنـــــم_نــــادری #بـــــارانْ

@ShabnamNadery
دیدگاه ها (۳)

من سراپا همه زخممتو سراپاهمه انگشت نوازش باش..#حسین_منزوی

از صبح به شب وعده دادی ......از قهر به آشتی ...از ندیدن تا د...

حالی برای گفتنِ دیوانِ شعر نیست...یک مصرع و خلاصه:"تو را دوس...

صرفا جهت اندکی تفکر!

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

👇سلام ای عشق دیروزی، منم آن رفته از یادی...که روزی چشمهایم ر...

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط