یاقوت سیاه🖤
یاقوت سیاه🖤
part2
سولا: خفه شوو دیگ همه شنیدن
ات: باشع
سولا: من میرم از بوفه چیزی بخرم
ات: باوش
ات: فقط من و جیمین تو کلاس بودیم که به طرز کیوتی داشت هویج میخورد تاقت نیاوردم زدم زیر گریه
جیمین: فقط من و ات تو کلاس بودیم
جیمین: خب میخوام اون روشی که کوک گغت چجوری دلشو ببرم امتحان کردم هویج رو به طرز کیوتی میخوردم که دیدم زد زیر گریه
جیمین: ات چی شده؟.
ات: هق هق هیچ هـق
جیمین: دوسم داری؟.
ات: هق اهوم هق
جیمین: خب منم خیلی دوست دارم
ات: واقن؟.
جیمین: اره واقن
سولا: رفتم پیش ات که دیدم جیمین ات رو بغل کرده پشمام ریخت سریع رفتم بیرون
ات: دیدم سولا پشماش ریخت و سریع رفت
جیمین: تو تاحال دوس پسر داشتی
ات: گریه هامو پاک کردم و گفتم نه
جیمین: واقنن؟ . 😮
ات: اره
جیمین: عه کاش زودتر میگفتم
ات: خب من میرم پیش سولا
جیمین: اوک شب بیا اون کافه(اسم کافه رو گف)
ات: باش. رفتم پیش سولا دیدم رو نیمکت نشسته
ات: سولا یک خبر خوب
سولا: چی؟.
ات: من و جیمین بهم اعتراف کردیمم
سولا: خوبه من من. ..
ات: تو چی
سولا: ات یکی بهم پیام داده عررررر
ات: دختره یا پسر
سولا: پسره بیا پیامشو ببین نوشته دوست دارم تازه عکسشم کراشه
ات: اومم مبارک باشع
سولا: بهش چی بگمم؟.
ات: بنویس شما؟.
سولا: ای خرهه یک چیز درست حسابی بگو
ات: بنویس ولی من شمارو ندیدم
سولا: اوکی
ات: خب افرین
سولا: اتتت پیام دادهه!.
ات: چی نوشته؟.
سولا: گفته شب بریم کافه
ات: خب بگو باشع
سولا: اوکی
دینگ دینگ(مثلا زنگ کلاس خورد)
ات: بیا بریم کلاس
جیمین: اخ جون جواب داد روش کوک
دیدم ات اومد داخل کلاس نکاهم کامل روش بود معلم اومد
✧: خب سلام بچه ها(علامت معلم✧)
ادامه دارد........
part2
سولا: خفه شوو دیگ همه شنیدن
ات: باشع
سولا: من میرم از بوفه چیزی بخرم
ات: باوش
ات: فقط من و جیمین تو کلاس بودیم که به طرز کیوتی داشت هویج میخورد تاقت نیاوردم زدم زیر گریه
جیمین: فقط من و ات تو کلاس بودیم
جیمین: خب میخوام اون روشی که کوک گغت چجوری دلشو ببرم امتحان کردم هویج رو به طرز کیوتی میخوردم که دیدم زد زیر گریه
جیمین: ات چی شده؟.
ات: هق هق هیچ هـق
جیمین: دوسم داری؟.
ات: هق اهوم هق
جیمین: خب منم خیلی دوست دارم
ات: واقن؟.
جیمین: اره واقن
سولا: رفتم پیش ات که دیدم جیمین ات رو بغل کرده پشمام ریخت سریع رفتم بیرون
ات: دیدم سولا پشماش ریخت و سریع رفت
جیمین: تو تاحال دوس پسر داشتی
ات: گریه هامو پاک کردم و گفتم نه
جیمین: واقنن؟ . 😮
ات: اره
جیمین: عه کاش زودتر میگفتم
ات: خب من میرم پیش سولا
جیمین: اوک شب بیا اون کافه(اسم کافه رو گف)
ات: باش. رفتم پیش سولا دیدم رو نیمکت نشسته
ات: سولا یک خبر خوب
سولا: چی؟.
ات: من و جیمین بهم اعتراف کردیمم
سولا: خوبه من من. ..
ات: تو چی
سولا: ات یکی بهم پیام داده عررررر
ات: دختره یا پسر
سولا: پسره بیا پیامشو ببین نوشته دوست دارم تازه عکسشم کراشه
ات: اومم مبارک باشع
سولا: بهش چی بگمم؟.
ات: بنویس شما؟.
سولا: ای خرهه یک چیز درست حسابی بگو
ات: بنویس ولی من شمارو ندیدم
سولا: اوکی
ات: خب افرین
سولا: اتتت پیام دادهه!.
ات: چی نوشته؟.
سولا: گفته شب بریم کافه
ات: خب بگو باشع
سولا: اوکی
دینگ دینگ(مثلا زنگ کلاس خورد)
ات: بیا بریم کلاس
جیمین: اخ جون جواب داد روش کوک
دیدم ات اومد داخل کلاس نکاهم کامل روش بود معلم اومد
✧: خب سلام بچه ها(علامت معلم✧)
ادامه دارد........
۱۳.۰k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.