عمارت ابر پارت5
#عمارت_ابر #پارت5
دهنمو این غارر باز کردم خمیازه ای کشیدم به دور برم نگاهی کردم یهو بادی خورد به پس کلم برگشتم
من:یااااا مامان مگه من تو غار تنها نبودم
وجدان:هویی جیسو سروصدا نکن در برو بجنب خرس شوخی بردار نیس
کولمو برداشتم پاورچین پاورچین رفتم بیرون شروع کردم به دویدن وایی واستا دبیرستانم وای خدایا! گوشیمو برداشتم جااانننن آنتن نمیده چرا خدایا! توغار آنتن داشت برگردم نه بابا بخ خطرش نمی ارزه وایستا بزار برم جایی آرامگاه کولمو خیلی سنگینه بخوام ببرمش حسابی خسته میشم فهمیدم پلاستک گنده ای رو از کیفم درآوردم کیفمو جپوندم توش کنار مقبره ای که اونجا بود پایی ستونش خاک کردم راه افتادم سمت آرامگاه که از چیزی که دیدم ذوق مرگ شدم
من:عرررر نمیدونستم قرار سریال استاد تعالیم شیطانی رو میخوان بسازن
دویدم سمت شون باورم نمیشد با دهن باز بهشون خیره بودم اونام همینطور
من:وییی لباساشون طراح لباسه عالی بود موهاشونو چهرهاتون ویی گریمور چقدر توپ درستتون کرده بزنم به تخته چشم نخورین
که صدای مردی منو برگردون سمت خودش
مرده:دختر اینجا چی میخوایی
به مرد نگاه کردم شت شبیه عمویی دوقلوهایی لان میمونه
من:واه خوب همه میان؟!اینجا یک مکان توریستیه دیگه
انگار بهش فوش داده باشم اخم کرد
مرد:چیییی تو چقدر بی شرم وحیایی این چه مدل لباسیه که پوشیدی
من:این شلواره لیِ دیگه
پسره:عموجان مشکلی پیش اومده
دهنمو این غارر باز کردم خمیازه ای کشیدم به دور برم نگاهی کردم یهو بادی خورد به پس کلم برگشتم
من:یااااا مامان مگه من تو غار تنها نبودم
وجدان:هویی جیسو سروصدا نکن در برو بجنب خرس شوخی بردار نیس
کولمو برداشتم پاورچین پاورچین رفتم بیرون شروع کردم به دویدن وایی واستا دبیرستانم وای خدایا! گوشیمو برداشتم جااانننن آنتن نمیده چرا خدایا! توغار آنتن داشت برگردم نه بابا بخ خطرش نمی ارزه وایستا بزار برم جایی آرامگاه کولمو خیلی سنگینه بخوام ببرمش حسابی خسته میشم فهمیدم پلاستک گنده ای رو از کیفم درآوردم کیفمو جپوندم توش کنار مقبره ای که اونجا بود پایی ستونش خاک کردم راه افتادم سمت آرامگاه که از چیزی که دیدم ذوق مرگ شدم
من:عرررر نمیدونستم قرار سریال استاد تعالیم شیطانی رو میخوان بسازن
دویدم سمت شون باورم نمیشد با دهن باز بهشون خیره بودم اونام همینطور
من:وییی لباساشون طراح لباسه عالی بود موهاشونو چهرهاتون ویی گریمور چقدر توپ درستتون کرده بزنم به تخته چشم نخورین
که صدای مردی منو برگردون سمت خودش
مرده:دختر اینجا چی میخوایی
به مرد نگاه کردم شت شبیه عمویی دوقلوهایی لان میمونه
من:واه خوب همه میان؟!اینجا یک مکان توریستیه دیگه
انگار بهش فوش داده باشم اخم کرد
مرد:چیییی تو چقدر بی شرم وحیایی این چه مدل لباسیه که پوشیدی
من:این شلواره لیِ دیگه
پسره:عموجان مشکلی پیش اومده
۵.۵k
۲۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.