یلداست امشب دوباره دور هم جمع می شویم و بلندترین شب س

یلداست امشب... دوباره دور هم جمع می شویم و بلندترین شب سال را کنار هم صبح می کنیم...
در این شب های سرد، دلمان را گرم می کنیم به بودن آدم هایی که دوستشان داریم...
هندوانه می خَریم... هندوانه ای که مثل آینده در بسته ست و از درونش خبر نداریم...
مثل زندگی که سرخ و شیرینش چقدر خوب است و کال و بی مزه اش چقدر بد...
انار دان می کنیم ولی باید حواسمان باشد لباس هایمان را لک نکند چون ردش برای همیشه باقی می ماند...
تمیز کردنش فقط کار را خراب تر می کند ...لکه ها پخش می شوند، بیشتر می شوند...درست مثل خاطرات رنگی زندگی که با یک تصمیم اشتباه گذشته ی سفیدمان را لکه دار می کند...
آجیل می خوریم... درست مثل زندگی بعضی ها را بیشتر دوست داریم... بعضی ها پسته و بادام هستند و بعضی ها نخود و کشمش..
آن ها را از دیگران جدا می کنیم ...
خوش طعم اند... مثل روزهای خوب که مزه اش تا ابد زیر زبان آدم می ماند...اما حواسمان پرت می شود...یک بادام تلخ...یک انتخاب اشتباه... روزهای خوب را تمام می کند...
مزه ی دهان آدم را عوض می کند...بعد از آن هیچ پسته و بادامی دهانت را شیرین نمی کند...
حافظ می خوانیم... چشم هایمان را می بندیم نیت می کنیم... و چه ماهرانه حضرت حافظ حال و روز دلمان را با چند بیت، با چند کلمه نشان می دهد...
یلدا یعنی همین ، همین که چند ثانیه بیشتر حواسمان به زندگی باشد
دیدگاه ها (۱۳)

نوشتن از شب سخته ، از شبِ خاص و قشنگی مثل "یلدا" که دیگه خیل...

گلدانهای لبخند رادر حیاط چهره بگذاریدچشم های عاشقتان را آب ب...

خیلی خب عزیزتر از جانماصلا این پاییز هم نیا...اما تو را به خ...

🍂 نگرانم...!پاییز دارد...به نارنج‌ها می‌رسد...اگر نیایی...تم...

رها🍂 امشب آخرین دقیقه آدر ماه را ورق می زنیم و شمع های روشن ...

یلدا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط