پارت

پارت 18
(سوهیون و ریون رفتن یه جای کم رفت و امد
+چی میخوای ازم؟(با خونسردی)
هه،داری میپرسی چی میخوام ازت؟(با بغض)
$میتونی بهم برش گردونی؟
+منظورتو نمیفهمم
$چطور انقدر بیخیالی؟خانوادش الان بخاطر تو زندگیه سختی دارن (ریون یقه ی سوهیون رو میگیره)
$فقط بخاطرتو...
(سوهیون دیگه هیچی نمیفهمید ،بدون هیچچ احساسی انگار دنیا براش متوقف شده بود ،یاد اون خاطره،خاطره یدردناکی که داشت براش مرور میشد)
(عجیب بود اما جیک بدن توجه به چیزی فقط ایستاده بود و داشت به حرفاشون گوش میکرد،انگار سوهیون حالش خوب نبود دلش میخواست شوهیون رو از این وضعیت نجات بده، دستشو بگیره و از اونجا ببرتش اما،اما اون نمیتونست کاری کنه فقط مجبور بود فقط وایسه و نگاه کنه💔😢)
$چیه چرا حرف نمیزنی؟نکنه لال شدی؟چجوری میتونی انقدر بیخیال باشی؟
ادامه دارد.....
_______________
#هشت_خوش_شانس#فیک#انها_یپن
بعد یک روز پارت جدیدو گذاشتم
دیدگاه ها (۰)

پارت19 ...چجوری میتونی انقدر بیخیال باشی؟ &یااا کیم ریون،همی...

پارت 20 &تازه خوشحال ترم میشی اگه یه چیزیو بهت بگم +چیو؟ &بع...

پارت 17 "بچه ها زمانتون تمومه همه برگه ها را تحویل بدید +(جی...

پارت16 _نگرا نباش مزاحمت نمیشم. (جیک در مدت زمانی کوتاه جای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط