part:52
part:52
ویو کوک (علامت کوک+علامت ته _)
رو زخمم میسوخت ولی برای اینکه به مادر تهیونگ ثابت کنم که من تهیونگ رو به خاطر اموالش نمیخوام باید این کارو میکردم
_داری چیکار میکنی
+ها؟ دارم وسایل شام رو آماده میکنم الاناست پدرتو برادرت بیان
*من شام درست میکنم
+عاخه...
*عاخه نداره...زخمت بهتره ؟
+بله بهتره
*خوبه....تهیونگ تو میتونی بری آیان وایسا اینجا جای وسایل رو بهم بگو
_من همینجا میمونم
*مگه تو کار و زندگی نداری پسر ؟
_کارو زندگیِ من همینجا کنار شما وایساده
با خجالت زدم به بازوش
+هیونگ....
مادر تهیونگ خندید
*باشه بابا مال خودت نخواستیم
مادر تهیونگ واقعا زن خوب و مهربونی بود
"پرشی به چند ساعت بعد "
(علامت برادر هیون وو "برادر تهیونگ " = علامت پدر تهیونگ /)
بعد اینکه شام رو خوردیم با کمک نایون ظرفا رو جمع کردم و بردیم تو آشپز خونه
+تو برو بشین من میشورم شون
>نه وایمیسم کمکت میکنم
_نمیخواد خودم بهش کمک میکنم تو برو بشین
<نه من بهش کمک میکنم
+ع.... دعوا نکنین خودم میشورم شما برید بشینید
بعد دستمو گزاشتم رو کمرشونو آروم هولشون دادم سمت پذیرایی
بعد اینکه ظرفارو شستم آشپز خونه رو مرتب کردم و نوشیدنی درست کردم و رفتم سمت پذیرایی.... نوشیدنی هارو گذاشتم جلوشون
+اگه با من امری نیست من مرخص بشم
/نه میتونی بری ....راستی پسرم بقیه خدمتکارات کجان ؟
_فرستادمشون برن
/پس واسه چی آیان رو نگه داشتی
_که تنها نباشم..... اگه ناراحتید فردا میفرستم بره
/نه اتفاقا چون پسره پیش خودت نگهش دار هم تنها نیستی عم این جوون یه کاری داره
تهیونگ و مادرش یه لبخند زدن
_چشم
دیگه واینسادم بقیه حرفاشون رو بشنوم و رفتم تو حیاط پشتی
ویو کوک (علامت کوک+علامت ته _)
رو زخمم میسوخت ولی برای اینکه به مادر تهیونگ ثابت کنم که من تهیونگ رو به خاطر اموالش نمیخوام باید این کارو میکردم
_داری چیکار میکنی
+ها؟ دارم وسایل شام رو آماده میکنم الاناست پدرتو برادرت بیان
*من شام درست میکنم
+عاخه...
*عاخه نداره...زخمت بهتره ؟
+بله بهتره
*خوبه....تهیونگ تو میتونی بری آیان وایسا اینجا جای وسایل رو بهم بگو
_من همینجا میمونم
*مگه تو کار و زندگی نداری پسر ؟
_کارو زندگیِ من همینجا کنار شما وایساده
با خجالت زدم به بازوش
+هیونگ....
مادر تهیونگ خندید
*باشه بابا مال خودت نخواستیم
مادر تهیونگ واقعا زن خوب و مهربونی بود
"پرشی به چند ساعت بعد "
(علامت برادر هیون وو "برادر تهیونگ " = علامت پدر تهیونگ /)
بعد اینکه شام رو خوردیم با کمک نایون ظرفا رو جمع کردم و بردیم تو آشپز خونه
+تو برو بشین من میشورم شون
>نه وایمیسم کمکت میکنم
_نمیخواد خودم بهش کمک میکنم تو برو بشین
<نه من بهش کمک میکنم
+ع.... دعوا نکنین خودم میشورم شما برید بشینید
بعد دستمو گزاشتم رو کمرشونو آروم هولشون دادم سمت پذیرایی
بعد اینکه ظرفارو شستم آشپز خونه رو مرتب کردم و نوشیدنی درست کردم و رفتم سمت پذیرایی.... نوشیدنی هارو گذاشتم جلوشون
+اگه با من امری نیست من مرخص بشم
/نه میتونی بری ....راستی پسرم بقیه خدمتکارات کجان ؟
_فرستادمشون برن
/پس واسه چی آیان رو نگه داشتی
_که تنها نباشم..... اگه ناراحتید فردا میفرستم بره
/نه اتفاقا چون پسره پیش خودت نگهش دار هم تنها نیستی عم این جوون یه کاری داره
تهیونگ و مادرش یه لبخند زدن
_چشم
دیگه واینسادم بقیه حرفاشون رو بشنوم و رفتم تو حیاط پشتی
۶.۲k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.