💜 سناریو Stary Kids 💜
💜 سناریو Stary Kids 💜
موضوع: وقتی تصادف کردی و فراموشی گرفتی اونارو یادت نمی یاد به عنوان زنشون🥺💔
چان: ی.یعنی منو نمیشناسی ا.این اصلا شوخی خوبی نیست هانی!! ( نگران ؛ ناراحت )
ا/ت: باید بشناسم اقای محترم؟؟؟
چان: ( بغض میکنه سریع اتاق میره بیرون و شروع میکنه به گریه کردن )☹💔
چانگبین: چطور میشه گود بوی عضله ایت رو نشناسی این غیر ممکنه من چکار کنم الانننن ( داد ، گریه )😭🖤
سونگمین: ( بهترین دکترا رو تو کل کشور برات میگیره تا حالت خوب بشه و هرکاری میکنه تا بشناسیش )🥲❤
جونگین: حالت خوبه؟؟ درد نداری؟؟
ا/ت: شما کی هستین!؟؟
جونگین: م.من چیزه ی دوست
ا/ت: ..... پس من چرا شما رو یادم نمی یاد؟
جونگین: بزودی یادت میاد باید یادت بیاد🙂❤
هیونجین: اشکال نداه خودم دوباره اون خاطراتی که باهم داشتیم رو برات زنده میکنم خودم دوباره باهات خاطره های قشنگ قشنگ میسازم تو اصلا نگران نباش خوشگلم تو منو نمیشناسی ولی من تورو میشناسم😘🥰
فیلیکس: ( بخاطر شکی که از این خبر بهش وارد شده بیهوش میشه )🥲💔
لینو: ( میگرده و اونی که باهات تصادف کرده رو پیدا میکنه حسابش رو میرسه و بعد میاد پیشه تو و همچی رو برات تعریف میکنه )🥲😎
هان: ( میدوعه سمتت و محکم بغلت میکنه )
ا/ت: هی اقا داری چیکار میکنی ولم کن!!
هان: منظورت چیه ا/ت؟؟
ا/ت: تو کی هستی؟؟
هان: چ.چی؟؟ یعنی شوهر و پدر بچه هات رو نمیشناسی؟؟
ا/ت: ........ 😰💔
موضوع: وقتی تصادف کردی و فراموشی گرفتی اونارو یادت نمی یاد به عنوان زنشون🥺💔
چان: ی.یعنی منو نمیشناسی ا.این اصلا شوخی خوبی نیست هانی!! ( نگران ؛ ناراحت )
ا/ت: باید بشناسم اقای محترم؟؟؟
چان: ( بغض میکنه سریع اتاق میره بیرون و شروع میکنه به گریه کردن )☹💔
چانگبین: چطور میشه گود بوی عضله ایت رو نشناسی این غیر ممکنه من چکار کنم الانننن ( داد ، گریه )😭🖤
سونگمین: ( بهترین دکترا رو تو کل کشور برات میگیره تا حالت خوب بشه و هرکاری میکنه تا بشناسیش )🥲❤
جونگین: حالت خوبه؟؟ درد نداری؟؟
ا/ت: شما کی هستین!؟؟
جونگین: م.من چیزه ی دوست
ا/ت: ..... پس من چرا شما رو یادم نمی یاد؟
جونگین: بزودی یادت میاد باید یادت بیاد🙂❤
هیونجین: اشکال نداه خودم دوباره اون خاطراتی که باهم داشتیم رو برات زنده میکنم خودم دوباره باهات خاطره های قشنگ قشنگ میسازم تو اصلا نگران نباش خوشگلم تو منو نمیشناسی ولی من تورو میشناسم😘🥰
فیلیکس: ( بخاطر شکی که از این خبر بهش وارد شده بیهوش میشه )🥲💔
لینو: ( میگرده و اونی که باهات تصادف کرده رو پیدا میکنه حسابش رو میرسه و بعد میاد پیشه تو و همچی رو برات تعریف میکنه )🥲😎
هان: ( میدوعه سمتت و محکم بغلت میکنه )
ا/ت: هی اقا داری چیکار میکنی ولم کن!!
هان: منظورت چیه ا/ت؟؟
ا/ت: تو کی هستی؟؟
هان: چ.چی؟؟ یعنی شوهر و پدر بچه هات رو نمیشناسی؟؟
ا/ت: ........ 😰💔
۱۶.۰k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.