چشم هایت نیلوفری ست رسته

چشم هایت نیلوفری ست رُسته
در تالابِ خیالهای بارانی ام
و دستهایت دامی به سوی بینهایت

در آغوشِ تو زمستان
جان می دهد
و هزارتوی فصل دلتنگی
جوانه می زند بر پیشانی ناز بهار

ای طنین پرآوازه ی مهتاب
بر گستره ی بی تاب شب
تو عاقبت گرم ساحلی
در پهنه ی سپید یک طلوع .
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۳)

عاقبت غنچه ی لبهای تو را خواهم چیداز لبت گرمی و تب های تو را...

کسی که تا بحال در آینه نگاه نکرده و به خودش نگفته: مهربان، د...

دوره گردی میخواند:"بی تو مهتاب شبی باز از آن ...

در این مرداب تنهایی ، و نافهمی آدمها، هزاران سال ،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط