اتل متل یه مورچه

اتل متل یه مورچه
قدم میزد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد
پای اونو لگد کرد
مورچه یه پاش شکسته
راه نمیره نشسته
بابرگی پاشو بسته
نمیتونه کار کنه
دونه هارو بار کنه
تو لونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهی
عیب نداره سیاهی
خوب بشه پات الهی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
داری شعرو میخونی.......
یه نگاه به قدو قوارت بنداز........
سنی ازت گذشته........
خجالت داره........
دیدگاه ها (۲)

روزی مردی رو به حکیمی کرد و گفت : ای حکیم چرا همسرم یک گل رز...

شبتون رنگــــــارنگ و پــــــــراز آرامــــــــــــش★★♥★★

بهله صحـــــــــــیح

غروب جمعتون بخیر دوستای خوشجــــــلمـــ

پارت ۳۲ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط