روزی مردی رو به حکیمی کرد و گفت
روزی مردی رو به حکیمی کرد و گفت :
ای حکیم چرا همسرم یک گل رز را که یک روز زنده است و روز دیگر میمیرد اینقدر دوست دارد ولی من که هرروز برایش میمیرم وزنده میشم دوست ندارد ؟???????
حکیم لبخندی زد و گفت :
خیلی قشنگ بود باتلگرام برام بفرستش :D
ای حکیم چرا همسرم یک گل رز را که یک روز زنده است و روز دیگر میمیرد اینقدر دوست دارد ولی من که هرروز برایش میمیرم وزنده میشم دوست ندارد ؟???????
حکیم لبخندی زد و گفت :
خیلی قشنگ بود باتلگرام برام بفرستش :D
- ۸۲۸
- ۱۵ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط