دوپارتی درخواستی بخش اول

موضوع : وقتی مافیاست و تو میفهمی بعدم لوش میدی


ویو ا‌.ت
داشتم توی خیابون قدم میزدم این وقتِ .. شب کسی بیرون نبود .. تک تک این خیابونا منو یاد جین میندازه ..
اون عو...ضی .. بهم گفته بود یه کارمنده ولی..
یه مافیا بود.. منم لوش دادم .. درسته دوسش دارم ولی.. نمیتونم با اینکه آدم بکشه کنار بیام..
همینجوری به راه رفتنم ادامه دادم که صدای سوت زدن کسی اومد ..
سوت وسط شب .. چقدر سوت زدنش آشناست ...بهش اهمیت ندادم و به راه رفتنم ادامه دارد .. به خونه رسیدم .. در و باز کردم و وارد شدم ..
برای خودم یه نودل درست کردم و خوردم ..
خوابم میاد .. وارد اتاقم شدم و خودم و روی تخت پرت کردم پتو رو روی خودم کشیدم و ... چراغ و خواموش کردم .. که خوابم برد ..
با صدای افتادن چیزی بیدار شدم ..
این وقت شب چیه ... چراغ و. روشن کردن .... و از اتاق بیرون رفتم .. چیزی نبود .. خواستم برگردم .. که با دیدن دوتا کفش جلوی در خشکم زد..
-:بیب .. فکر کردی میتونی ازم خلاص بشی
+:ت....و
برگشتم که دیدم روی مبل نشسته و داره قهوه میخوره ..
-:اره من ... دلت برای د&&دی تنگ نشده ..
+:عو...ضی تو اینجا چیکار می‌کنی .. از اینجا برو بیرون
-:انگار یادت رفته اینجا رو من برات خریدم
+:باشه پس من میرم
خواستم از خونه برم بیرون که .. دیدم در قفله
-:با اون لباسا جای نمیری
+:چرا دست از سرم برنمیداری
-:چون برای منی
+:برای تو نیستم
-:که اینطور .. پس بهتره با مامانت و داداشت خدافظی کنی
+:چی میگی تو
-:الان هر دوتاشون دست منن
+:شوخی میکنی
-:نه اتفاقا خیلی هم جدی ام
+:چی میخوای
-:خودتو
+:ولی من نمیخوام با یه مافیا باشم
-:مافیا بودنم و نادیده بگیر
+:نمیتونم
-:سعی کن بتونی ..
نزدیکم شد و دستش و روی شونه ام کشید ..
-:اوممم .. دلم برای این ب..دن تنگ شده بود..
+:نکن
-: چرا بی&&بی
+:جین لطفا ولم کن
-:نمی‌خوام ... می‌دونی چقدر منتظر بودم تا بتونم دوباره ببینمت .. آخرین بار وقتی داشتن منو میبردن زندان دیده بودمت ..
+:جین منم نمی‌خواستم اونجوری بشه ولی ......
دیدگاه ها (۲۲)

چند پارتی درخواستی بخش دوم (آخر)

معرفی فیک جدید

چند پارتی درخواستی بخش سوم (آخر)

چند پارتی درخواستی بخش دوم

جیمین فیک زندگی پارت ۶۰#

پارت ۱۲رز وحشیاون دختر ات نیست اون دختر خواب بود  اروم از رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط