پارت
پارت ۱۲
رز وحشی
اون دختر ات نیست
اون دختر خواب بود اروم از روی تخت بلند شدم ببینم که اون زن\\شده یا نه که نشده بود رفتم بیرو از اتاق و رفتم تو بار تهیونگ داشت باگوشی حرف میزد سرم رو روی میز گزاشتم و کمی خوابیدم تهیونگ گوشی رو قط کرد و بیدارم کرد
تهیونگ:معلومه تو کجایی؟
کوک:هوم
به ساعت گوشیم نگاه کردم دیدم ساعت ۲ شبه کوک:باید برم خونه
تهیونگ:باشه برو فعلا
کوک:فعلا
سوار ماشین شدم و با اخرین سرعت را رندگی کردم زود رسیدم خونه وارد خونه شدم چراغا همه خاموش بودن جز یکی سمت اون چراغ روش پا توند کردم دیدم ات نشسته
کوک:پرنسسم
نگاهم کرد
کوک:چرا گریه میکنی ؟
ات:نه گریه نمیکنم نمیدونم یه چیزی رفته تو چشمم
کوک:بیا ببینم
اومد جلو موژش بود
کوک:موژته(کرم)
ات:اها ممنون(سرد)
کوک:عروسکم چرا چشمات قرمزه ؟گریه کردی ؟
(داداش تو هم خدا رو میخوای هم خورما😂)
ات:من خوابم میاد شبتو بخیر (سرد)
کوک:انقدر سرد نباش (عصبی)
ات:ازت یه چیزی خواستم
کوک:ببخشید من خودم فردا میبرمت هانا هم می بریمش
بلند شد اومد بغلم کرد و گونم رو بوسید با این کارش کلاً خر شدم
ات...
نمیدونستم دارم چیکار میکنم فقط خوشحال بودم
ات:شب خوش
کوک:ولی جواب ندادی!
ات:چی رو جواب ندادم ؟
کوک:گفتم گریه کردی؟
ات:اِمممم.............(مکث میکنه)خوب راستش رو بخوایی اره
پیشونیم رو بوسید
کوک:اشتباه از من بود ببخشید
ات:اشکال نداره
کوک:خوب برو بخواب
است:باشه........اِممم شب بخیر
لبخندی زد خوب ریسدم به پله ها پاتوند کردم و ریسدم داخل اتاق و خودم رو پرت کردم روی تخت و خوابیدم
شرت
۶لایک
رز وحشی
اون دختر ات نیست
اون دختر خواب بود اروم از روی تخت بلند شدم ببینم که اون زن\\شده یا نه که نشده بود رفتم بیرو از اتاق و رفتم تو بار تهیونگ داشت باگوشی حرف میزد سرم رو روی میز گزاشتم و کمی خوابیدم تهیونگ گوشی رو قط کرد و بیدارم کرد
تهیونگ:معلومه تو کجایی؟
کوک:هوم
به ساعت گوشیم نگاه کردم دیدم ساعت ۲ شبه کوک:باید برم خونه
تهیونگ:باشه برو فعلا
کوک:فعلا
سوار ماشین شدم و با اخرین سرعت را رندگی کردم زود رسیدم خونه وارد خونه شدم چراغا همه خاموش بودن جز یکی سمت اون چراغ روش پا توند کردم دیدم ات نشسته
کوک:پرنسسم
نگاهم کرد
کوک:چرا گریه میکنی ؟
ات:نه گریه نمیکنم نمیدونم یه چیزی رفته تو چشمم
کوک:بیا ببینم
اومد جلو موژش بود
کوک:موژته(کرم)
ات:اها ممنون(سرد)
کوک:عروسکم چرا چشمات قرمزه ؟گریه کردی ؟
(داداش تو هم خدا رو میخوای هم خورما😂)
ات:من خوابم میاد شبتو بخیر (سرد)
کوک:انقدر سرد نباش (عصبی)
ات:ازت یه چیزی خواستم
کوک:ببخشید من خودم فردا میبرمت هانا هم می بریمش
بلند شد اومد بغلم کرد و گونم رو بوسید با این کارش کلاً خر شدم
ات...
نمیدونستم دارم چیکار میکنم فقط خوشحال بودم
ات:شب خوش
کوک:ولی جواب ندادی!
ات:چی رو جواب ندادم ؟
کوک:گفتم گریه کردی؟
ات:اِمممم.............(مکث میکنه)خوب راستش رو بخوایی اره
پیشونیم رو بوسید
کوک:اشتباه از من بود ببخشید
ات:اشکال نداره
کوک:خوب برو بخواب
است:باشه........اِممم شب بخیر
لبخندی زد خوب ریسدم به پله ها پاتوند کردم و ریسدم داخل اتاق و خودم رو پرت کردم روی تخت و خوابیدم
شرت
۶لایک
- ۷۱۸
- ۲۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط