نبض من
#نبضمن
#part1
کیم تهیونگ صاحب یک بیمارستان چند طبقه مخصوص دکترایه روانشناس مردی ۲۷ ساله که بسیار زیبا و قد بلند هست ولی هیچکس از راز واقعی او خبر نداره
إما دختری ۱۸ ساله با افسردگی هاد
دو سال قبل:
دخترک برای قرار با دوست پسرش باید آماده میشد با کلی ذوق و شوق داشت آرایش میکرد بعد آرایشش لباسشو تنش کرد و یه تاکسی گرفت و به طرف محل قرار رفت ولی نمیدونست که اون قرار ممکنه به ضررش تموم شع چون با اون پسر تو مجازی آشنا شده بود به محل قرار رسید یه بار بود توی بار بویه الکل سیگار باعث سرفه إما میشد کمی دور و برش رو نگاه کرد دست کسی دور کمرش قرار گرفت برگشت و با دیدن همون پسر لبخندی زد
إما:سوهو؟
سوهو:خوش اومدی بیب بلاخره همو دیدیم
إما:اوهوممم
سوهو:بریم اونجا
سوهو همونطور که کمر إما رو گرفته بود اونو به طرف میز همراهی کرد که سه تا پسر دیگم اونجا بودن
سوهو:بچه ها
....او سوهو بلاخره اومدی؟
سوهو:معرفی میکنم إما دوست دخترم إما اینا رفیقامن
پسرا با نیشخند و چهره هو.نی به إما نگاه میکردن سوهو إما کنار هم نشستن که سوهو به إما ویسکی ۹۰درصد داد تا مست شه تو این مدت إما بخاطر ظرفیت خیلی کمش از حال رفت و بلاخره اونا نقششونو اجرا کردن إما رو تو یکی از اتاقا بردن لباساشو چهار نفری در آوردن اول با چاقو رو بدن سفید و نرمش خط انداختن که باعث خونریزی میشد و جاش تا ماه ها میموند بعد همگی باهم به اون دخترک بیچاره تجاوز کردن و اونو با تن و بدن زخمی رها کردن
#part1
کیم تهیونگ صاحب یک بیمارستان چند طبقه مخصوص دکترایه روانشناس مردی ۲۷ ساله که بسیار زیبا و قد بلند هست ولی هیچکس از راز واقعی او خبر نداره
إما دختری ۱۸ ساله با افسردگی هاد
دو سال قبل:
دخترک برای قرار با دوست پسرش باید آماده میشد با کلی ذوق و شوق داشت آرایش میکرد بعد آرایشش لباسشو تنش کرد و یه تاکسی گرفت و به طرف محل قرار رفت ولی نمیدونست که اون قرار ممکنه به ضررش تموم شع چون با اون پسر تو مجازی آشنا شده بود به محل قرار رسید یه بار بود توی بار بویه الکل سیگار باعث سرفه إما میشد کمی دور و برش رو نگاه کرد دست کسی دور کمرش قرار گرفت برگشت و با دیدن همون پسر لبخندی زد
إما:سوهو؟
سوهو:خوش اومدی بیب بلاخره همو دیدیم
إما:اوهوممم
سوهو:بریم اونجا
سوهو همونطور که کمر إما رو گرفته بود اونو به طرف میز همراهی کرد که سه تا پسر دیگم اونجا بودن
سوهو:بچه ها
....او سوهو بلاخره اومدی؟
سوهو:معرفی میکنم إما دوست دخترم إما اینا رفیقامن
پسرا با نیشخند و چهره هو.نی به إما نگاه میکردن سوهو إما کنار هم نشستن که سوهو به إما ویسکی ۹۰درصد داد تا مست شه تو این مدت إما بخاطر ظرفیت خیلی کمش از حال رفت و بلاخره اونا نقششونو اجرا کردن إما رو تو یکی از اتاقا بردن لباساشو چهار نفری در آوردن اول با چاقو رو بدن سفید و نرمش خط انداختن که باعث خونریزی میشد و جاش تا ماه ها میموند بعد همگی باهم به اون دخترک بیچاره تجاوز کردن و اونو با تن و بدن زخمی رها کردن
۴.۳k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.