part 4

طراحی ام را پیدا کنم چندین بار گشتم تا اینکه با تمام سختی اش توانستم طراحی رو پیدا کنم کنار گلدان کنار در افتاده بود نفس عمیقی کشیدم برگه را تا زدم و داخل جیب لباسم گذاشتم سعی کردم با زور خودم را به اتاقم برسانم ولی اتفاقی اماندا من را دید سعی کردم میخواستم زودتر به اتاقم بروم اما دیر شد و اماندا دستم را گرفت و گفت کجا میرفتی دستم را داخل جیبم فرو بردم و گوشی ام را در آوردم و گفتم دنبال گوشی ام میگشتم الان روی پله ها پیدایش کردم با کمک خدمت کار ها وارد اتاقم شدم در همین لحظه ها دکتر هم رسید و نگاهی به مچ پایم انداخت خیلی درد میکرد دکتر پایم را با بانداژ بست و رفت پایین چیزی نگفت کاملا ساکت بود روی تختم دراز کشیده بودم طراحی ام را از جیبم بیرون آوردم و به چهره اش نگاه کردم احساس عمیقی درونم شروع به شکل گرفتن کرد قلبم تند تر می‌کوبید آنقدر طراحی را محکم گرفته بودم انگار میترسیدم محو بشود یا دیگر پیدایش نکنم پلک زدم پسر رو به رویم ایستاد با چشمانش نگاهی به من انداخت با خوشحالی بغلش کردم و گفتم دلم خیلی برایت تنگ شده بی اختیار نگاهش کردم و گفتم شاید احساساتم نسبت به تو عوض شده من ...من عاشقت شدم هر بار که میبینمت نمیتوانم از نگاه کردنت دست بردارم لحظه ای بدون فکر کردن به تو برایم نمی‌گذرد من دوستت دارم اما همه این عشق اشتباه چون تو واقعی نیستی ... همه چیز راجب تو فقط یک رویاست
پسر نزدیک تر شد و گفت شاید یک رویا نباشه گفتم فقط کافیه از خواب بیدار بشم دیگر تو را کنارم نمیبینم ...
دیدگاه ها (۸)

part 3

part 2

#مافیای_من #P4لینو:کار داشتم پس زودتر بیدار شدم ‍و رفتم دنبا...

رمان بغلی من پارت ۶۹دیانا: پلک هام و باز کردم ای وای چرا خوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط