اولین تجربه عشق
اولین_تجربه_عشق
𝐓𝐡𝐞.𝐟𝐢𝐫𝐬𝐭.𝐞𝐱𝐩𝐞𝐫𝐢𝐞𝐧𝐜𝐞.𝐨𝐟.𝐥𝐨𝐯𝐞
𝐏𝐚𝐫𝐭12
_این کیه؟(عربده)
+تهیونگ بهت توضیح میدم
_خفه شوووو(داد)
+تهیونگ لطفا ب حرفم گوش کن اون منو مجبور کرد ک باهاش باشم(گریه)
_مجبورت کرد
+اره وگرنه اصلا ازش خوشم نمیومد(گریه)
_اوکی خودم درسش میکنم
پاشدو از عمارت رفت بیرون
گوشیمم برد؛///
+اوفففف خدااا
تهیونگ
هر طور شده بود باید اونو پیدا میکردم
پس ب پیامکش جواب دادم
گفتم اگه واقعن دوسم داری بیا همین الان همو ببینیم
این پیامو با گوشیه ا.ت دادم و از طرفه ا.ت مثلا
دو دقیقه گذشت و جواب داد اوکیه بیا ب این کافه ادرسو فرساد و منم پا گذاشتم رو گاز و حرکت کردم
رسیدم ب کافه ازش پرسیدم کجایی
گفت میزه چهار
میزه چهار رو پیدا کردم و اروم رفتم و از پشت دستم و گذاشتم رو شونش و گفتم
_اگه میخای برات بدتر نشه اروم همراه هم بیا(ارومتوگوشش)
×جنابالی؟
_میخای بدونی؟ شوهره ا.ت(ارومتوگوشش)
×هی چی میگی شوخیت گرفته(داد)
_صدا تو بالا نبر وگرنه بدتر میشه دنبالم بیا
پاشدو و دنبالم اومد
_سوار شد
وقتی خاست سوار شه یه ضربه ب کمرش زدم و بیهوش شد گذاشتمش تو سندوق
حرکت کردم و بردمش ب همون کلبه
بادیگاردا اونجا بدون ب یکیشون گفتم این پسره رو بیارن
بعدم رفتم از بادیگاردا پرسیدم
_یوجین چیشد؟
~ارباب ایشون بخاطره ضربه و دردا از حال رفتنو مردن
نیشخند زدم
_خوبه از دسته این راحت شدم
~قربان اوردمش
_خوبه ببریدش پایین و یه درسه حسابی بش بدید
_میخام اینم مثله یوجین شه فهمیدین؟
~بله ارباب
اومدم بیرون سواره ماشین شدم و ب سمته عمارت رفتم
وارده عمارت شدم تا اومدم داخل ا.ت اومدم سمتم
+کجا رفتییی؟ گوشیمم بردی
_رفتم اونو ادم کنم
+اصن میخام برم بیرون
_کجا با کی.کی
+میخاسم مثه خودتت همینجوری برم هیچیم ب ت نگفتم
_غلط میکنی؛/
+اصن من ب ت کاری ندارم
_دلم میخاد جرش بدم(تودلم)
رفت تو اشپزخونه
منم پشتش رفتم
#بی_تی_اس
𝐓𝐡𝐞.𝐟𝐢𝐫𝐬𝐭.𝐞𝐱𝐩𝐞𝐫𝐢𝐞𝐧𝐜𝐞.𝐨𝐟.𝐥𝐨𝐯𝐞
𝐏𝐚𝐫𝐭12
_این کیه؟(عربده)
+تهیونگ بهت توضیح میدم
_خفه شوووو(داد)
+تهیونگ لطفا ب حرفم گوش کن اون منو مجبور کرد ک باهاش باشم(گریه)
_مجبورت کرد
+اره وگرنه اصلا ازش خوشم نمیومد(گریه)
_اوکی خودم درسش میکنم
پاشدو از عمارت رفت بیرون
گوشیمم برد؛///
+اوفففف خدااا
تهیونگ
هر طور شده بود باید اونو پیدا میکردم
پس ب پیامکش جواب دادم
گفتم اگه واقعن دوسم داری بیا همین الان همو ببینیم
این پیامو با گوشیه ا.ت دادم و از طرفه ا.ت مثلا
دو دقیقه گذشت و جواب داد اوکیه بیا ب این کافه ادرسو فرساد و منم پا گذاشتم رو گاز و حرکت کردم
رسیدم ب کافه ازش پرسیدم کجایی
گفت میزه چهار
میزه چهار رو پیدا کردم و اروم رفتم و از پشت دستم و گذاشتم رو شونش و گفتم
_اگه میخای برات بدتر نشه اروم همراه هم بیا(ارومتوگوشش)
×جنابالی؟
_میخای بدونی؟ شوهره ا.ت(ارومتوگوشش)
×هی چی میگی شوخیت گرفته(داد)
_صدا تو بالا نبر وگرنه بدتر میشه دنبالم بیا
پاشدو و دنبالم اومد
_سوار شد
وقتی خاست سوار شه یه ضربه ب کمرش زدم و بیهوش شد گذاشتمش تو سندوق
حرکت کردم و بردمش ب همون کلبه
بادیگاردا اونجا بدون ب یکیشون گفتم این پسره رو بیارن
بعدم رفتم از بادیگاردا پرسیدم
_یوجین چیشد؟
~ارباب ایشون بخاطره ضربه و دردا از حال رفتنو مردن
نیشخند زدم
_خوبه از دسته این راحت شدم
~قربان اوردمش
_خوبه ببریدش پایین و یه درسه حسابی بش بدید
_میخام اینم مثله یوجین شه فهمیدین؟
~بله ارباب
اومدم بیرون سواره ماشین شدم و ب سمته عمارت رفتم
وارده عمارت شدم تا اومدم داخل ا.ت اومدم سمتم
+کجا رفتییی؟ گوشیمم بردی
_رفتم اونو ادم کنم
+اصن میخام برم بیرون
_کجا با کی.کی
+میخاسم مثه خودتت همینجوری برم هیچیم ب ت نگفتم
_غلط میکنی؛/
+اصن من ب ت کاری ندارم
_دلم میخاد جرش بدم(تودلم)
رفت تو اشپزخونه
منم پشتش رفتم
#بی_تی_اس
۱۷.۶k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.