زن ه باش

زن كه باشى
نميتواني موقع غمت به خيابان بروي!
سيگاري آتش بزني!
و دود شدن غمهايت را ببيني!
زن كه باشى
غمت را پنهان ميكني پشت نقاب آرايشت!
و با رژ لبي قرمز!
خنده را براي لبهايت اجباري ميكني!
آنوقت همه فكر ميكنند
نه دردي هست
نه غمي ..
و تنها نگرانيت
پاك شدنِ رژ لبت است!!
زن كه باشى
مردانه بايد غم بخوری.!

سيمين_بهبهانى
دیدگاه ها (۱)

فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدیای دوست! به داد دل من دیر رسیدیا...

تو رفته ای و نشستم خیال می بافمبرای گردن پاییز شال می بافمنش...

‍ بزن باران درين بستر که همراهِ تو می بارمميانِ عقل و احساسم...

بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مُردم و خودم را به غم انگیزترین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط