دلنوشتمهدو

#دلنـــوشتہ_مهـــدوے
ای مسافر غریب! نمی‌خواهم دردی بر دردهای تو باشم که این دلگویه‌های دل دردمندست. و نه زخمی بر دل دوستان راستین تو، که حساب آنها، نیک می‌دانم از این خطاب‌ها جداست.

زهی خوشخیالی است که موج گوش‌آزار حضور بی‌حاصل برخی وقت‌گذران‌ها را به ظهور صغرا تفسیر کنیم که نیمه شبها تابستان برخی مکان‌های منسوب به تو، گواهی بر ناصواب بودن این برداشت است.

خود خوب می‌دانیم آنچه بر ما می‌رود، نه یاد تنهایی‌های غریبانه تو، که رفع نیازهای پست دنیایی ماست.

و این هجوم، نه برای آزادی تو از زندان غیبت، که برای رفاه بیشتر خود است.

به راستی کدام‌یک از ما مدعیانیم که آمدن تو را آن‌گونه که واقعیت خواهد یافت، برتابیم؟

تا چه حد خود را برای آن آمدن، مهیا ساخته‌ایم؟...

و ماآیا هرگز به این فکر کرد‌ه‌ایم گریه‌های نیمه شب آن مسافر غریب برای چیست؟

بی‌گمان بخشی از آن مویه‌ها برای بی وفایی ماست.

او می‌گرید؛ اما نه برای عریضه‌های چاه‌ها؛ که برای گرفتارآمدگان در چاه‌های خود خواهی.

او می‌گرید؛ اما نه برای فرو غلطیدن جوانان در ورطه‌های گمراهی که برای سکوت دانشمندان.

می‌نالد . اما نه برای خود که برای ما...
- - - - - - - - - - - - - -
📋 مـطالـب کـانـال را بـراے دوسـتان وگـروهـهاے خـود ارسـال کنـــــید 🌹
~~~~~~~~~~~~~
⛅ ️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅ ️
★☆★☆★☆★☆★
⇱ ڪلیــک ڪنــید ⇩⇩⇩
https://telegram.me/joinchat/CeNg8D7sYoQFmKGdkycS0w
☆★☆★☆★☆★☆
دیدگاه ها (۲)

telegram.me/akhare_zaman

‍ ❖﷽❖" یــا صاحـــب الـــزمــــان " آقای مـن ! مــولای مـن ...

بنویس که هر چه نامه دادم نرسید بنویس که یک نفر به دادم نرسید...

در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد چه روزها که گرفتار روز ه...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط