주인과 노예💱
주인과 노예💱
P~40
⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*
مینجی:که میشه خ. ک شخصی من بشی🫥
لورا:چی!؟
مینجی:اره میشه بشی
لورا:🫡☺باشه ممنون
مینجی:خواهش از فردا شروع میشه کارت
لورا:مممنوننننن
کوک:مییییینیییییجیییییییی
لورا:اوو بهتره بری
مینجی:اوک من رفتم بای*رفت *
لورا:یییییییی یسسسسسس بهترینی مینجی
مینجی:چیه
کوک:کجا بودی
مینجی:یه کاری داشتم پیشه لورا
کوک:اها خب چی میخواستم بگم؟
مینجی:نمیدونم
کوک:اها میخواستم بگم که امشب اماده شو باید بریم
مینجی:کجا
کوک:یه جا پیشه جیا جیمی گفتن یه سر بریم بیرون ته گف نمیتونه
مینجی:واقعا نمیتونه یا....
کوک:خب یجورایی بخاطر سین....
مینجی:اوک
کوک:خب حالا برو اماده شو
مینجی:خودتم باید بشی
کوک:اره بیا بریم
*رفتن و لباساشونو پوشیدن اسلاید 2لباس مینجی و 3 کوک و بعدش رفتن محله قرارشون با جیا و جیمی *
جیا:مینجی*بغلش کرد*
مینجی:های جیا
جیمین: کوک:سلام
جیا:های کوک
مینجی:های جیمی
کوک:خب بیاید بریم تو کافه
تو کافه:
الان نشستن و سفارش دادن:
جیمین:ببینم مینجی درچه حالی
مینجی:چطور؟
جیمین:اون روز تو بار تو و اون پسره
مینجی:هااا اون خب هیچی من خواب بودم که کوک برگشت
جیا:چه خر شانس من اگه خوابم باشم نمیزاره در برم
جیمین:اهم چی میگی اصلا من!؟
جیا:ن پ من
کوک:البته که اون قسمتش تو بار من نگفته بودم
جیا:همون بوسه مینجی😈
مینجی:چیه خب اهه اصلا کاره من بود من خودم اومدم اصلا کوک نمیدونس حتا کای رو
جیا:تو واقعا یپا شیطانی ها
مینجی:پس چی فکر کردی
جیمین:هرجور فکر میکنم با عقل جور در نمیاد ؟!
جیا:چی؟
جیمین:اینکه مینجی از کجا خاص مافیا بشه
مینجی:اممم
جیاخودت پس چی؟
جیمین:منو کوک کلن خاندانی مافیا بودن تو هم بعدش علاقه مند شدی ولی مینجی اهههه
مینجی:خب من رمان ها و داستانای مافیایی و خوناشامی زیاد نگاه میکردم و برا همین عاشق مافیاها شدم و گفتم منم میتونم الان ادمایی هستن که مافیان منم میتونم خب استعداد داشتم
کوک:برات سخته!
مینجی:کجا سخته ها من خودم الان5ساله دارم تمرین میکنم الان کاملن بلدم
کوک:امم چی میگی من چیزی گفتم مگه هه٩(๑꒦ິȏ꒦ິ๑)۶(خدا کوکم اشکال نداره سوتی دادیᥬ😄᭄ ♡ಥ_ಥ)
مینجی:امم اره تو راس میگی
کوک:خب بریم بگردیم یکم
جیمین:بریم اره
مینجی جیا:اوک
⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
P~40
⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*
مینجی:که میشه خ. ک شخصی من بشی🫥
لورا:چی!؟
مینجی:اره میشه بشی
لورا:🫡☺باشه ممنون
مینجی:خواهش از فردا شروع میشه کارت
لورا:مممنوننننن
کوک:مییییینیییییجیییییییی
لورا:اوو بهتره بری
مینجی:اوک من رفتم بای*رفت *
لورا:یییییییی یسسسسسس بهترینی مینجی
مینجی:چیه
کوک:کجا بودی
مینجی:یه کاری داشتم پیشه لورا
کوک:اها خب چی میخواستم بگم؟
مینجی:نمیدونم
کوک:اها میخواستم بگم که امشب اماده شو باید بریم
مینجی:کجا
کوک:یه جا پیشه جیا جیمی گفتن یه سر بریم بیرون ته گف نمیتونه
مینجی:واقعا نمیتونه یا....
کوک:خب یجورایی بخاطر سین....
مینجی:اوک
کوک:خب حالا برو اماده شو
مینجی:خودتم باید بشی
کوک:اره بیا بریم
*رفتن و لباساشونو پوشیدن اسلاید 2لباس مینجی و 3 کوک و بعدش رفتن محله قرارشون با جیا و جیمی *
جیا:مینجی*بغلش کرد*
مینجی:های جیا
جیمین: کوک:سلام
جیا:های کوک
مینجی:های جیمی
کوک:خب بیاید بریم تو کافه
تو کافه:
الان نشستن و سفارش دادن:
جیمین:ببینم مینجی درچه حالی
مینجی:چطور؟
جیمین:اون روز تو بار تو و اون پسره
مینجی:هااا اون خب هیچی من خواب بودم که کوک برگشت
جیا:چه خر شانس من اگه خوابم باشم نمیزاره در برم
جیمین:اهم چی میگی اصلا من!؟
جیا:ن پ من
کوک:البته که اون قسمتش تو بار من نگفته بودم
جیا:همون بوسه مینجی😈
مینجی:چیه خب اهه اصلا کاره من بود من خودم اومدم اصلا کوک نمیدونس حتا کای رو
جیا:تو واقعا یپا شیطانی ها
مینجی:پس چی فکر کردی
جیمین:هرجور فکر میکنم با عقل جور در نمیاد ؟!
جیا:چی؟
جیمین:اینکه مینجی از کجا خاص مافیا بشه
مینجی:اممم
جیاخودت پس چی؟
جیمین:منو کوک کلن خاندانی مافیا بودن تو هم بعدش علاقه مند شدی ولی مینجی اهههه
مینجی:خب من رمان ها و داستانای مافیایی و خوناشامی زیاد نگاه میکردم و برا همین عاشق مافیاها شدم و گفتم منم میتونم الان ادمایی هستن که مافیان منم میتونم خب استعداد داشتم
کوک:برات سخته!
مینجی:کجا سخته ها من خودم الان5ساله دارم تمرین میکنم الان کاملن بلدم
کوک:امم چی میگی من چیزی گفتم مگه هه٩(๑꒦ິȏ꒦ິ๑)۶(خدا کوکم اشکال نداره سوتی دادیᥬ😄᭄ ♡ಥ_ಥ)
مینجی:امم اره تو راس میگی
کوک:خب بریم بگردیم یکم
جیمین:بریم اره
مینجی جیا:اوک
⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
۴.۳k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.