주인과 노예💱
주인과 노예💱
P~42
علامت تو ذهن°°
≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫
لورا:خب اون نفس کم میاره بعضی وقتا که زیاد نفسش میگیره
مینجی:واقعا°انگار راس میگفت چون صدایی از تو ذهنش نمیومد °باشه یعنی اتفاقی افتاده نکنه
لورا:درو باز کن تا ببینیم
مینجی:«درو اروم باز کردم جلو در کسی نبود بغله در یه پایی دیدم برگشتم دیدم کوکه که یهو بلندم کرد گذاشت رو شونش»
مینجی:چی یعنی چی کوکککک
کوک:اروم باش عزیزم کاریت ندارم ممنون لورا
لورا:ʕ ·ᴥ·ʔخواهش ارباب
مینجی:چی همدست ها ولم کن کوکک لورا واقعا چرا
لورا:خب مینجی ببخشید عزیزم فردا جبران میکنم
کوک:اوک ما رفتیم بای*و همینجوری به سمته اتاق حرکت کردن از اونجایی که اتاق لورا پایین بود و صدا نمیرفت به این دو کوک مینجی رو همینجوری با غر هاش به بالا برد و پرتش کرد رو تخت و دستاشو گرفت *
کوک:نمیتونی از دستم فرار کنی
مینجی:کوک ولم کن شبه دیگه یی برات جبران میکنم قول
کوک:واقعا نمیتونم تا یه شب دیگه صبر کنم عزیزم
مینجی:عشقم میدونی من چقدر دوست دارم ها پس اینبار رو بگذر*میخواست از زیرش بره که کوک نزاشت و *
کوک:شنیدم میگن زن ها یا همون دخترا 85%از س** لذت میبرن *و شروع کرد به بوسیدن مینجی و *
فردا صبح:
ویو مینجی:
صبح از خواب بیدار شدم دلم درد نمیکرد دو راند رفت بیشعور اهههه انگار خواب بود تو ذهنش حرف نمیزد برگشتم سمتش دستاشو دوره کمرم حلقه کرده بود داشتم صورتشو میدیدم که دیدم گردنش کبود شده
مینجی:اینارو من کبود کردم!؟ ᥬ😳᭄
کوک:ن پ خودم کردم*چشاشو باز کرد*
مینجی:بیدار بودی
کوک:نه تازه شدم ولی دیشب خوش گذشت*بوسه کوتاهی رو. رو گونه مینجی گذاشت*
مینجی:اوممم اوک اهههههه گشنمه هههههه
کوک:باش بیا بوسم کن بعد میریم صبحونه میخوریم قبلش حموم هم میریم بیا عشقم یه بوس〈😙ノ
مینجی:لوس نشو*دستشو رو دهن کوک میزاره و اونور میکنه صورت کوک رو و بلند میشه میره حموم *
کوک:یاااا*کوک هم دنبالش میره تو حموم و بعدش حموم میکنن و میان بیرون با حوله *این حوله های عادی نه ها همون حوله های کلاهی و لباسی هم همونا تو پوستر فیک سمت راس اون عکس کوک هم هس*و شروع میکنن به خشک کردن موهاشون*
کوک:او راستی مافیا گرل*یه خبر مینجی مافیا شد*
≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
P~42
علامت تو ذهن°°
≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫
لورا:خب اون نفس کم میاره بعضی وقتا که زیاد نفسش میگیره
مینجی:واقعا°انگار راس میگفت چون صدایی از تو ذهنش نمیومد °باشه یعنی اتفاقی افتاده نکنه
لورا:درو باز کن تا ببینیم
مینجی:«درو اروم باز کردم جلو در کسی نبود بغله در یه پایی دیدم برگشتم دیدم کوکه که یهو بلندم کرد گذاشت رو شونش»
مینجی:چی یعنی چی کوکککک
کوک:اروم باش عزیزم کاریت ندارم ممنون لورا
لورا:ʕ ·ᴥ·ʔخواهش ارباب
مینجی:چی همدست ها ولم کن کوکک لورا واقعا چرا
لورا:خب مینجی ببخشید عزیزم فردا جبران میکنم
کوک:اوک ما رفتیم بای*و همینجوری به سمته اتاق حرکت کردن از اونجایی که اتاق لورا پایین بود و صدا نمیرفت به این دو کوک مینجی رو همینجوری با غر هاش به بالا برد و پرتش کرد رو تخت و دستاشو گرفت *
کوک:نمیتونی از دستم فرار کنی
مینجی:کوک ولم کن شبه دیگه یی برات جبران میکنم قول
کوک:واقعا نمیتونم تا یه شب دیگه صبر کنم عزیزم
مینجی:عشقم میدونی من چقدر دوست دارم ها پس اینبار رو بگذر*میخواست از زیرش بره که کوک نزاشت و *
کوک:شنیدم میگن زن ها یا همون دخترا 85%از س** لذت میبرن *و شروع کرد به بوسیدن مینجی و *
فردا صبح:
ویو مینجی:
صبح از خواب بیدار شدم دلم درد نمیکرد دو راند رفت بیشعور اهههه انگار خواب بود تو ذهنش حرف نمیزد برگشتم سمتش دستاشو دوره کمرم حلقه کرده بود داشتم صورتشو میدیدم که دیدم گردنش کبود شده
مینجی:اینارو من کبود کردم!؟ ᥬ😳᭄
کوک:ن پ خودم کردم*چشاشو باز کرد*
مینجی:بیدار بودی
کوک:نه تازه شدم ولی دیشب خوش گذشت*بوسه کوتاهی رو. رو گونه مینجی گذاشت*
مینجی:اوممم اوک اهههههه گشنمه هههههه
کوک:باش بیا بوسم کن بعد میریم صبحونه میخوریم قبلش حموم هم میریم بیا عشقم یه بوس〈😙ノ
مینجی:لوس نشو*دستشو رو دهن کوک میزاره و اونور میکنه صورت کوک رو و بلند میشه میره حموم *
کوک:یاااا*کوک هم دنبالش میره تو حموم و بعدش حموم میکنن و میان بیرون با حوله *این حوله های عادی نه ها همون حوله های کلاهی و لباسی هم همونا تو پوستر فیک سمت راس اون عکس کوک هم هس*و شروع میکنن به خشک کردن موهاشون*
کوک:او راستی مافیا گرل*یه خبر مینجی مافیا شد*
≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫≪ °❈° ≫
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
۳.۷k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.