اگر چه شک عجیبی به داشتن دارم

اگر چـه شک عجیبی به «داشتن» دارم

سعادتی ست تو را داشتن که من دارم    !

 

کنار من بِنِشین و بگو چه چاره کنم؟

 برای غربت تلخــی که در وطن دارم؟

 

بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری

 برای این همه زخمـــی کـه در بدن دارم؟

 

مرا بــه خود بفشار و ببین بــه جای بدن

 چه آتشی ست؟ که در زیر پیرهن دارم؟

 

به رغم دیدن آرامش تو کم نشده

 ارادتــی کــه به آرامش کفن دارم

 

مرا که وقت غروبم رسیده بدرقه کن

 اگرچه با تو امیدی به سر زدن دارم   !!

 


# عاشقانه ...
دیدگاه ها (۱)

من آن چوپان بی دینم که پیغمبر نخواهم شدمرا بگذار و بگذر چون ...

در دفتر شعر من این دیوان معمولیمحبوب من ماهیست با چشمان معمو...

سلام ، صبح همگی بخیر ...

آن کس که می بایست با من همسفر باشدباید کمی هم از خودم دیوانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط