غرق شده بودم بین عکسها و خاطراتم که چشمم به این عکس افتاد
غرق شده بودم بین عکسها و خاطراتم که چشمم به این عکس افتاد و یکدفعه قلب مرا دو دستی چسبید و از بین خاطرات عاشقانه پرتم کرد به جاده نجف کربلا...
مرا برد به عمود هزار و سیصد و عاشقی...
و حالا مگر میشد جلوی اشکهایم را گرفت...
من چرا در قوس صعود اربعین نماندم؟! #من_نوشت:
دلم برا لحظه لحظه های خلوتم با زینب تنگ شده...
مرا برد به عمود هزار و سیصد و عاشقی...
و حالا مگر میشد جلوی اشکهایم را گرفت...
من چرا در قوس صعود اربعین نماندم؟! #من_نوشت:
دلم برا لحظه لحظه های خلوتم با زینب تنگ شده...
۶۳.۵k
۱۳ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.