🔆باران می آمد و مردم سیل شده بودن پشت سر و کنار ضریح.
🔆باران می آمد و مردم سیل شده بودن پشت سر و کنار ضریح.
با مداح « حسین...... حسین...... حسین جان..... » می خواندند و دست تکان می دادند؛ مثل کسی که از کاروانی جا مانده و دست تکان می دهد تا او را ببیند.
شاید مردم هم احساس می کردند جامانده اند از امام حسین(ع).
بعضی از مردم که جلو تر بودند، وقتی تریلی می رسید، تواضع می کردند و برای احترام دست روی سینه می گذاشتند.
🔆از آن جالب تر سیگاریهایی بودند که سیگارشان را زیر پا خاموش می کردند. مغازه دارها کسبشان را تعطیل کرده بودند و جلوی مغازه شان سینه می زدند. به نظرم، اگر قرار نبود ضریح برود روی قبر امام حسین (ع) در کربلا، مردم اجازه نمی دادند تریلی حرکت کند....
🔆روی پلی که از روی رودخانه می گذشت رفتم روی جایگاه تریلی.
مردم موج می خوردند روی هم برای رسیدن به ضریح. آزادگان را آنجا دیدم. نگران افتادن مردم از روی پل بود.
یگان ویژه نیروی انتظامی داشتند تلاش می کردند اتفاقی نیفتد.
🔆 آزادگان کنار گوشم گفت: « من تا حالا یاد ندارم چنین جمعیتی را در قم. »
من هم جواب دادم: « ولی من یاد دارم. »
صدایم را نشنید.
گفت: « چه گفتی؟ »
با دست اشاره کردم چیز مهمی نیست. یادم آمد وقتی رهبر انقلاب سال ۱۳۸۹ رفتند به قم جمعیت استقبال کننده همین طور بود.
#پنجره_های_تشنه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
با مداح « حسین...... حسین...... حسین جان..... » می خواندند و دست تکان می دادند؛ مثل کسی که از کاروانی جا مانده و دست تکان می دهد تا او را ببیند.
شاید مردم هم احساس می کردند جامانده اند از امام حسین(ع).
بعضی از مردم که جلو تر بودند، وقتی تریلی می رسید، تواضع می کردند و برای احترام دست روی سینه می گذاشتند.
🔆از آن جالب تر سیگاریهایی بودند که سیگارشان را زیر پا خاموش می کردند. مغازه دارها کسبشان را تعطیل کرده بودند و جلوی مغازه شان سینه می زدند. به نظرم، اگر قرار نبود ضریح برود روی قبر امام حسین (ع) در کربلا، مردم اجازه نمی دادند تریلی حرکت کند....
🔆روی پلی که از روی رودخانه می گذشت رفتم روی جایگاه تریلی.
مردم موج می خوردند روی هم برای رسیدن به ضریح. آزادگان را آنجا دیدم. نگران افتادن مردم از روی پل بود.
یگان ویژه نیروی انتظامی داشتند تلاش می کردند اتفاقی نیفتد.
🔆 آزادگان کنار گوشم گفت: « من تا حالا یاد ندارم چنین جمعیتی را در قم. »
من هم جواب دادم: « ولی من یاد دارم. »
صدایم را نشنید.
گفت: « چه گفتی؟ »
با دست اشاره کردم چیز مهمی نیست. یادم آمد وقتی رهبر انقلاب سال ۱۳۸۹ رفتند به قم جمعیت استقبال کننده همین طور بود.
#پنجره_های_تشنه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
۲.۳k
۰۱ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.