صبح، سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی
صبح، سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی
از راه رسید
تـو نـیـامـدی
گنجشک های منتظر
دور خانه من نشستند
و به هر سایه به خود لرزیدند
تـو نـیـامـدی
شعر از دلم به دهانم
از لب هایم به دلم پر کشید
تـو نـیـامـدی....
#شمس_لنگرودی
از راه رسید
تـو نـیـامـدی
گنجشک های منتظر
دور خانه من نشستند
و به هر سایه به خود لرزیدند
تـو نـیـامـدی
شعر از دلم به دهانم
از لب هایم به دلم پر کشید
تـو نـیـامـدی....
#شمس_لنگرودی
۶.۴k
۰۸ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.