چهارمین نامه حسن روحانی به شورای نگهبان!
حسن روحانی، داوطلب ردصلاحیت شده انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری، در چهارمین نامه خود به شورای نگهبان، ضمن تشکر بسیار از این نهاد، نوشت: «ولش کنید دیگه نمیخواد دلایل ردصلاحیتم رو بگید! خیلی هم ممنون.»
متن این نامه به شرح زیر میباشد:
آقای شورای محترم نگهبان
سلام. عرض ادب و خسته نباشی به شما برای نظارت خوب بر انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲.
دیروز جمعه دمدمای ظهر فهمیدم انتخاباته، گفتم برم رای بدم و به بهانه حضور در انتخابات، یک نطق آتشین هم علیه شما تهیه کنم. زنگ زدم آشنا، خواب بود. گفتم به مصحف شریف تفأل بزنم و یکبار هم که شده، خودم یک نطق تهیه کنم که این آیه آمد: «وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ» فهمیدم دیگه این روزگار، روزگار ما نیست. بنابراین رفتم رای دادم و حرفی هم نزدم و به کامبیز هم گفتم: «پاشو برو رای بده و توییت بد هم نزن والّا میفرستمت بهشتزهرا، پیش برادر خانومت!»
عرض می شود که حتی به خاتمی و احمدینژاد هم زنگ زدم و گفتم بروند رای بدهند که البته این خاتمی، مثل سال ۱۳۹۰ رفته یکی از روستاهای آبسرد که یواشکی رای بده. اما دیر رسیده! تو رو به خدا رای اونم حساب کنید!
به هر حال، امروز ظهر با شنیدن اخبار انتخابات متوجه شدم مثل اینکه این روزگار، دیگه روزگار خیلیها نیست. صادق آملی لاریجانی در مازندران، از بین ۶ داوطلب، ششم شده و همشهریان نوبخت و باهنر هم که به اونا محل نذاشتن. بازهم خوب شد که علی لاریجانی اصلا کاندیدا نشد و خیلی هم ممنون که به من هم، اذن دخول به انتخابات ندادین که من هم مثل آملی لاریجانی، از آخر اول میشدم!
ضمن تشکر از ردصلاحیت اینجانب خواستم بگم اصلا ولش کنید، نمیخواد دلایل ردصلاحیتم رو بگید! خیلی خیلی هم ممنون که آبروی ما را خریدید. خر ما، از کرگی دم نداشت. اصلا نوبخت را هم ردصلاحیت میکردید بهتر بود!
والسلام
شیخ دیپلمات
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
راستی: اگر نامه زیادی ساده است، در سطح دکترای «کلون گلاسکو» نوشتم. زنگ زدم قوچانی بیاد ویرایش کنه. رفته بود رشت، احوال نوبخت رو بپرسه. دیدم تا برگرده زمان برای عرض ارادت از دست میره!
#طنز😅😅😅
محمدمهدی شیرمحمدی
#انتخابات
#ایران_قوی
#انتخاب_درست
#روحانی
#حسن_روحانی_مایه_شرم_ایران
#سرطان_اصلاحات
متن این نامه به شرح زیر میباشد:
آقای شورای محترم نگهبان
سلام. عرض ادب و خسته نباشی به شما برای نظارت خوب بر انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲.
دیروز جمعه دمدمای ظهر فهمیدم انتخاباته، گفتم برم رای بدم و به بهانه حضور در انتخابات، یک نطق آتشین هم علیه شما تهیه کنم. زنگ زدم آشنا، خواب بود. گفتم به مصحف شریف تفأل بزنم و یکبار هم که شده، خودم یک نطق تهیه کنم که این آیه آمد: «وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ» فهمیدم دیگه این روزگار، روزگار ما نیست. بنابراین رفتم رای دادم و حرفی هم نزدم و به کامبیز هم گفتم: «پاشو برو رای بده و توییت بد هم نزن والّا میفرستمت بهشتزهرا، پیش برادر خانومت!»
عرض می شود که حتی به خاتمی و احمدینژاد هم زنگ زدم و گفتم بروند رای بدهند که البته این خاتمی، مثل سال ۱۳۹۰ رفته یکی از روستاهای آبسرد که یواشکی رای بده. اما دیر رسیده! تو رو به خدا رای اونم حساب کنید!
به هر حال، امروز ظهر با شنیدن اخبار انتخابات متوجه شدم مثل اینکه این روزگار، دیگه روزگار خیلیها نیست. صادق آملی لاریجانی در مازندران، از بین ۶ داوطلب، ششم شده و همشهریان نوبخت و باهنر هم که به اونا محل نذاشتن. بازهم خوب شد که علی لاریجانی اصلا کاندیدا نشد و خیلی هم ممنون که به من هم، اذن دخول به انتخابات ندادین که من هم مثل آملی لاریجانی، از آخر اول میشدم!
ضمن تشکر از ردصلاحیت اینجانب خواستم بگم اصلا ولش کنید، نمیخواد دلایل ردصلاحیتم رو بگید! خیلی خیلی هم ممنون که آبروی ما را خریدید. خر ما، از کرگی دم نداشت. اصلا نوبخت را هم ردصلاحیت میکردید بهتر بود!
والسلام
شیخ دیپلمات
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
راستی: اگر نامه زیادی ساده است، در سطح دکترای «کلون گلاسکو» نوشتم. زنگ زدم قوچانی بیاد ویرایش کنه. رفته بود رشت، احوال نوبخت رو بپرسه. دیدم تا برگرده زمان برای عرض ارادت از دست میره!
#طنز😅😅😅
محمدمهدی شیرمحمدی
#انتخابات
#ایران_قوی
#انتخاب_درست
#روحانی
#حسن_روحانی_مایه_شرم_ایران
#سرطان_اصلاحات
۱.۴k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲