ناگهان دیدم تو را پاییز شد پاییز شد

ناگهان دیدم تو را، پاییز شد، پاییز شد
فصل، فصل عشق بازے هاے سحر آمیز شد
ناگهان دیدم تو را، چشم تو جانم را گرفت
عطر موهایت به من جان داد، رستاخیز شد
عطر شیراز است در اردیبهشت موے تو
چشم هایت سوز ساز عاشیق تبریز شد
آینه در آینه، تصویر در تصویر، تو
آمدے و آینه از چشم تو لبریز شد
از زمین لبخند باریدے به سوے آسمان
بوسه هایے آسمانے سمت تو سر ریز شد...
خواب دیدم، خواب بد، ڪابوس، هیهات از بلا
"از تمام بوسه هایت سهم من، پرهیز شد"
آمدے! با بوسه اے مهمان لبهایت شدم
نام این احساس دلخواهانه، شور انگیز شد...
دیدگاه ها (۱۳)

در کلبه ی تاریک دلم گر چه نهانیخواهم که جمالت ب...

زمانی که به تو می گم دوستت دارم از روی عادت نیستاین جمله رو ...

به چشمان تو می بخشم همه دار و ندارم رابه لبخند تو می بازم هم...

تو رها در من و من محو سراپاے توامتو همہ عمر من و من همہ دنیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط