در کلبه ی تاریک دلم گر چه نهانی
در کلبه ی تاریک دلم گر چه نهانی
خواهم که جمالت به غریبان ننشانی
چون آنقدر آن چهره ی زیبا به کمال است
ترسم که رقیبان برُبایند به عیانی
ای مظهر زیبایی و ای مظهر عفت
رُخ پیر تو گردیده در ایام جوانی
تسکین دلم هستی و این دل به تمناست
تا گوشه ی چشمی به نگاهم بِنِشانی
بی حاصلم از روی تو ای مهد فضیلت
عهد است که مرا خود به فضایل برسانی
تا کی بِنِشینم به تمنای وصالت
این رسم وفا نیست مرا پی بکشانی
خواهم که جمالت به غریبان ننشانی
چون آنقدر آن چهره ی زیبا به کمال است
ترسم که رقیبان برُبایند به عیانی
ای مظهر زیبایی و ای مظهر عفت
رُخ پیر تو گردیده در ایام جوانی
تسکین دلم هستی و این دل به تمناست
تا گوشه ی چشمی به نگاهم بِنِشانی
بی حاصلم از روی تو ای مهد فضیلت
عهد است که مرا خود به فضایل برسانی
تا کی بِنِشینم به تمنای وصالت
این رسم وفا نیست مرا پی بکشانی
۴.۰k
۲۳ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.