در کلبه ی تاریک دلم گر ...

در کلبه ی تاریک دلم گر چه نهانی
خواهم که جمالت به غریبان ننشانی
چون آنقدر آن چهره ی زیبا به کمال است
ترسم که رقیبان برُبایند به عیانی
ای مظهر زیبایی و ای مظهر عفت
رُخ پیر تو گردیده در ایام جوانی
تسکین دلم هستی و این دل به تمناست
تا گوشه ی چشمی به نگاهم بِنِشانی
بی حاصلم از روی تو ای مهد فضیلت
عهد است که مرا خود به فضایل برسانی
تا کی‌ بِنِشینم به تمنای وصالت
این رسم وفا نیست مرا پی بکشانی
دیدگاه ها (۸)

زمانی که به تو می گم دوستت دارم از روی عادت نیستاین جمله رو ...

تمام جاده ها را ختم بخیر می کنم…و آن قدر دسته گل به آب خواهم...

ناگهان دیدم تو را، پاییز شد، پاییز شدفصل، فصل عشق بازے هاے س...

به چشمان تو می بخشم همه دار و ندارم رابه لبخند تو می بازم هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط