شخصیت ها: دراکن ☆ مایکی ☆ کازوتورا☆ چیفویو ☆ باجی ☆میتسوی
شخصیت ها: دراکن ☆ مایکی ☆ کازوتورا☆ چیفویو ☆ باجی ☆میتسویا ☆تاکمیچی ☆ ریوسی ☆حالا دیگه یادم نمیاد اگه فرد دیگر در داستان بود بگید دیگه
ساته ساته
خب خب
در یک روز افتابی که همه تومان جمعشون جمع بود
داشتتن گل میگفتن و گل میشنوفتن اهم... بلع یه زمین لرزه رخ داد
مایکی که دوریاکی دهنشه: دوستان عزیز هم اکنون زلزلهههههههههههه
دراکن: همه پناه بگیرید
و در همان لحظه زلزله قطع میشه
مایکی دوریاکی رو میاره از دهنش بیرون
مایکی: خب تموم شد
دراکن: این دیگه چه کوفتی بود
باجی: زلزله بود دیگه
دراکن: نه اخه اینقدر کوتاه
کازوتورا: اینا همش تقصیر... مای
مایکی: ببند کازوتورا
نویسنده: خب دیگه خداحافظ
میتسویا: چی منظورت چیه؟
که یه دفعه با بشکن کارگردان زمین خالی شد و همه در تاریکیه حفره ی بزرگ افتادن
نویسنده به کارگردان: چه حالی میده با یه بشکن همه را به فنا بدی
کارگردان در حالی که داره انگشتش رو مثل تفنگ فوت میکنه: اره دیگه ما اینیم
دراکن: اخ سرم... اینجا چه خبره
مایکی: آی کن چین تاکمیچی افتاده روم کمک
تاکمیچی: ببخشید مایکی کون
دراکن: شما ها حالتون خوبه
مایکی و تاکمیچی: ارع
کازتورا: مایییییکککککیییی اینا همش تقصیر توئه
مایکی: کله موزی به من چیکار داری هرچی میشه تقصیر منه
کازوتورا: چون تقصیر توئه
(مایکی و کازوتورا در حال پاره کردن هم)
میتسویا: باجی نمیخوای از روی چیفویو بلند شی؟
باجی: نه جام خوبه
چیفویو در حالی که قرمز شده: باجی... سان
باجی: چرا قرمز شدی؟ اینکه اولین بار نیست روتم
چیفویو: نه...من... نمیتونم.. نفس... بکشم
باجی: اهان باشه
بلند شدن از روی چیفویو
دراکن: چی گفتی باجی؟
باجی: گفتم باشه
میتسویا: نه قبلش گفتی این بار اول نیست؟
باجی: ارع
دراکن: بمیرم برا چیفویو
میتسویا: چیفویو تو چرا هنوز زندع ای
چیفویو که هنوز قرمزه: نمیدونم
نویسنده: تازه به جز باجی ساتو و کازوتورا هم هستن
همه: چچچچچیییی
اره بیاید ببینید
( اسلاید 2و3و4برید خودتون سرچ کنید ryufuyuو kazufuyuو bajifuyu)
چیفویو که لبو رو رد کرده: اینا... رو... از کجا.. اوردی؟
کازوتورا که رد داده مغزشم تشنج کرده قلبش سکته: این
دیگه چیه
مایکی و دراکن و میتسویا با نگاه های ای منحرفان...این چه بلایه سر این بدبخت اوردید: این چه کاریه ها؟ حالا باجی به کنار... کازوتورا؟
کازوتورا: من اینکارو نکردم اصلا اون من نیستم اون مو هاش بلنده
نویسنده: این اینده ی تو عه
کازوتورا: ااااووووووو چه کراشم
مایکی: باجی کو؟ نویسنده کو؟
کارگردان: اونجا(اشاره به اونجای که دود بلند شدع)
مایکی که به سرعت میدوعه ببینه چه خبره
و
اتفاقی که افتاده
باجی در حالی که تو پشت صحنه داره ساتو رو پاره میکنه و یقه ی لباسش رو گرفته
باجی: مارمولک کص..مگه نگفتم به فویو ی من نزدیک نشو
ساتو یا همون ریوسی: گفتی ولی من به پیشی کوچولوی خودم نزدیک شدم
باجی که حسابی عصبانی شده: الان بهت نشون میدم
نویسنده: وایسید نه باجی وایسا
که باجی پاشو میکنه تو دهن ساتو و ساتو هم پاش رو محکم میزنه تو صورت باجی
مایکی و کارگردان که درحال تشویق و پوفیلا خوردنن: باججججییی. سااااتووو هی هی
نویسنده: ببندید اون..........رو
دراکن: به خودت مثلث باش
چهار ساعت و پنجاه و نه دقیقه و دو ثانیه بعد
کارگردان: 1 2 3 حرکت
دراکن: خب داشتم میگفتم ما کجاییم
پایان این پارت (T_T)
لطفا نظرتون رو تو کامنت ها بگییییددددد
جانننههههه
ساته ساته
خب خب
در یک روز افتابی که همه تومان جمعشون جمع بود
داشتتن گل میگفتن و گل میشنوفتن اهم... بلع یه زمین لرزه رخ داد
مایکی که دوریاکی دهنشه: دوستان عزیز هم اکنون زلزلهههههههههههه
دراکن: همه پناه بگیرید
و در همان لحظه زلزله قطع میشه
مایکی دوریاکی رو میاره از دهنش بیرون
مایکی: خب تموم شد
دراکن: این دیگه چه کوفتی بود
باجی: زلزله بود دیگه
دراکن: نه اخه اینقدر کوتاه
کازوتورا: اینا همش تقصیر... مای
مایکی: ببند کازوتورا
نویسنده: خب دیگه خداحافظ
میتسویا: چی منظورت چیه؟
که یه دفعه با بشکن کارگردان زمین خالی شد و همه در تاریکیه حفره ی بزرگ افتادن
نویسنده به کارگردان: چه حالی میده با یه بشکن همه را به فنا بدی
کارگردان در حالی که داره انگشتش رو مثل تفنگ فوت میکنه: اره دیگه ما اینیم
دراکن: اخ سرم... اینجا چه خبره
مایکی: آی کن چین تاکمیچی افتاده روم کمک
تاکمیچی: ببخشید مایکی کون
دراکن: شما ها حالتون خوبه
مایکی و تاکمیچی: ارع
کازتورا: مایییییکککککیییی اینا همش تقصیر توئه
مایکی: کله موزی به من چیکار داری هرچی میشه تقصیر منه
کازوتورا: چون تقصیر توئه
(مایکی و کازوتورا در حال پاره کردن هم)
میتسویا: باجی نمیخوای از روی چیفویو بلند شی؟
باجی: نه جام خوبه
چیفویو در حالی که قرمز شده: باجی... سان
باجی: چرا قرمز شدی؟ اینکه اولین بار نیست روتم
چیفویو: نه...من... نمیتونم.. نفس... بکشم
باجی: اهان باشه
بلند شدن از روی چیفویو
دراکن: چی گفتی باجی؟
باجی: گفتم باشه
میتسویا: نه قبلش گفتی این بار اول نیست؟
باجی: ارع
دراکن: بمیرم برا چیفویو
میتسویا: چیفویو تو چرا هنوز زندع ای
چیفویو که هنوز قرمزه: نمیدونم
نویسنده: تازه به جز باجی ساتو و کازوتورا هم هستن
همه: چچچچچیییی
اره بیاید ببینید
( اسلاید 2و3و4برید خودتون سرچ کنید ryufuyuو kazufuyuو bajifuyu)
چیفویو که لبو رو رد کرده: اینا... رو... از کجا.. اوردی؟
کازوتورا که رد داده مغزشم تشنج کرده قلبش سکته: این
دیگه چیه
مایکی و دراکن و میتسویا با نگاه های ای منحرفان...این چه بلایه سر این بدبخت اوردید: این چه کاریه ها؟ حالا باجی به کنار... کازوتورا؟
کازوتورا: من اینکارو نکردم اصلا اون من نیستم اون مو هاش بلنده
نویسنده: این اینده ی تو عه
کازوتورا: ااااووووووو چه کراشم
مایکی: باجی کو؟ نویسنده کو؟
کارگردان: اونجا(اشاره به اونجای که دود بلند شدع)
مایکی که به سرعت میدوعه ببینه چه خبره
و
اتفاقی که افتاده
باجی در حالی که تو پشت صحنه داره ساتو رو پاره میکنه و یقه ی لباسش رو گرفته
باجی: مارمولک کص..مگه نگفتم به فویو ی من نزدیک نشو
ساتو یا همون ریوسی: گفتی ولی من به پیشی کوچولوی خودم نزدیک شدم
باجی که حسابی عصبانی شده: الان بهت نشون میدم
نویسنده: وایسید نه باجی وایسا
که باجی پاشو میکنه تو دهن ساتو و ساتو هم پاش رو محکم میزنه تو صورت باجی
مایکی و کارگردان که درحال تشویق و پوفیلا خوردنن: باججججییی. سااااتووو هی هی
نویسنده: ببندید اون..........رو
دراکن: به خودت مثلث باش
چهار ساعت و پنجاه و نه دقیقه و دو ثانیه بعد
کارگردان: 1 2 3 حرکت
دراکن: خب داشتم میگفتم ما کجاییم
پایان این پارت (T_T)
لطفا نظرتون رو تو کامنت ها بگییییددددد
جانننههههه
۱۰.۲k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.