ای دلبرای آنکه نگیری چه می کنی
ای دل...برای آنکه نگیری چه می کنی؟
با روزگار دوری و دیری چه می کنی؟
بی اختیار، بغض که می گیردت، بگو
در خود شکست را نپذیری چه می کنی؟
با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ
تو جای من...جز اینکه بمیری چه می کنی!
ای عشق...ای قدیم ترین زخم روز گار!
در گوشهء دلم سر پیری چه می کنی؟
دست تو را دوباره بگیرم چه می شود!
دست مرا دوباره بگیری چه می کنی؟
با روزگار دوری و دیری چه می کنی؟
بی اختیار، بغض که می گیردت، بگو
در خود شکست را نپذیری چه می کنی؟
با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ
تو جای من...جز اینکه بمیری چه می کنی!
ای عشق...ای قدیم ترین زخم روز گار!
در گوشهء دلم سر پیری چه می کنی؟
دست تو را دوباره بگیرم چه می شود!
دست مرا دوباره بگیری چه می کنی؟
- ۲.۳k
- ۰۵ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط