بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانس

بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار یک خانم بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.

صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی بشود !

بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»

خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ بور و چشمان آبی او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا وطن من است…شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!
دیدگاه ها (۱)

من دخترم!آنقدر زیبا که از دیدنم خسته نمی شوی من دخترم!آنقــ...

*ایـــن روز ها زَن بودن هنـر اســـت* چه برســـد به ظِرآفـتــ...

ابرو های کشیده ای دارم چِشمهآیم را بدون آرایش می ستایم بین...

خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوم برسونمت؟؟؟؟؟؟؟ خانوم چ...

lasting song part : 7

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط