بد بوی پارت ۵
#بد_بوی_مدرسه
#part_5
رفتم نشستم ک دیدم یچیزی افتاد رو میزم
بازش کردم یه نوشته بود
"امشب قراره با بچها بریم پارتی خوشحال میشم بیای _کوک_"
منم پشت برگه جوابشو دادم
"دلیلی نمیبینم بیام امشب وقت ندارم_ا/ت_"
کاغذو گذاشتم رو میزش دیگه جوابی نداد تا اینکه اجازه گرفتم رفتم توالت
جلو اینه بودم ک یهو در باز شد و کوک اومد داخل و در و قفل کرد
ا/ت:یااا چ مرگته اینجا توالت دخترونست برو بیرون
کوک بدون توجه ب حرفام اومد جلو دوتا دستاشو گذاشت بغلم و صورتشو نزدیک صورتم کرد و در گوشم زمزمه می کرد طوریکه نفسای داغش میخورد ب گردنم
کوک:بیب من نپرسیدم میای یا ن وقتی بگم میای یعنی میای
نفسای داغش بدجور داشت تحریکم میکرد باز قلبم شروع کرد ب دیوونه شدن
ا/ت:ببب باششش باششهه برو اونور..
کوک یه بوسه ای ب گردنم زد و رفت بیرون..
چرا من اینجور شدم دستمو گذاشتم رو سینم تا یکم قلبم آروم بگیره
یه آبی ب صورتم زدم و رفتم تو کلاس
ب سولی گفتم ک امشب قراره بریم پارتی
سولی:ایول اتفاقا میخواستم بهت بگم امشب بریم بار یکم خوش بگذرونیم
حالا پارتی کی هست؟؟؟
ا/ت:نمیدونم جونگکوک دعوتم کرد منم نمیخوام تنها برم توهم باید بیای
سولی:جونگکوک تورو دعوت کرده ن منو من نمیام پس خودت برو
ا/ت:ک اینطور پس اگه نیای ب تهیونگ میگم ک عاشقش شدی
سولی:یاااا ا/تتتت خفه شو من کی همچین حرفی زم من فقط گفتم جذابه و...
ا/ت:خب بقیش جذابه و دیگه؟؟
سولی:از دست تو ا/تتتتت باش میام ساعت چند؟
ا/ت:جونگکوک گفت 8 شب
سولی:باش پس میام خونت باهم آماده بشیم
"پرش زمانی 7شب"
"ا/ت"
از حموم اومدم بیرون سولی داشت خودشو جلو اینه آرایش میکرد منم بعد از اینکه خودمو خشک کردم لباسمو پوشیدم یه لباس مشکی کوتاه ک قدش تا زیر باسنم بود پوشیدم با کفش مشکی و یه گردنبند نقره ای با گوشواره و دستبند ستش پوشیدم موهای مشکیم هم بالا بستم آرایشم تموم شد
سولی:یااا ا/تتت چقد خشگل شدی ولی یه چیز این وسط کامل نی
ا/ت:چی کامل نیست؟؟؟؟
سولی: این...
هار هار هار خماری 😂🫰این بار شرط داره تا کاملی شرط پارت بعد اپ نمیشه🙂🤝
شرط
۱۵لایک
۲۰کامنت
۸۵تایی بشیم
واقعن واقعن اگ این شرطا انجام نشه نمیزارم پ انجامش بدین تا بزارم
راستیش من بیشتر از شما برای پارت بعدش هیجان دارم😂💔
#part_5
رفتم نشستم ک دیدم یچیزی افتاد رو میزم
بازش کردم یه نوشته بود
"امشب قراره با بچها بریم پارتی خوشحال میشم بیای _کوک_"
منم پشت برگه جوابشو دادم
"دلیلی نمیبینم بیام امشب وقت ندارم_ا/ت_"
کاغذو گذاشتم رو میزش دیگه جوابی نداد تا اینکه اجازه گرفتم رفتم توالت
جلو اینه بودم ک یهو در باز شد و کوک اومد داخل و در و قفل کرد
ا/ت:یااا چ مرگته اینجا توالت دخترونست برو بیرون
کوک بدون توجه ب حرفام اومد جلو دوتا دستاشو گذاشت بغلم و صورتشو نزدیک صورتم کرد و در گوشم زمزمه می کرد طوریکه نفسای داغش میخورد ب گردنم
کوک:بیب من نپرسیدم میای یا ن وقتی بگم میای یعنی میای
نفسای داغش بدجور داشت تحریکم میکرد باز قلبم شروع کرد ب دیوونه شدن
ا/ت:ببب باششش باششهه برو اونور..
کوک یه بوسه ای ب گردنم زد و رفت بیرون..
چرا من اینجور شدم دستمو گذاشتم رو سینم تا یکم قلبم آروم بگیره
یه آبی ب صورتم زدم و رفتم تو کلاس
ب سولی گفتم ک امشب قراره بریم پارتی
سولی:ایول اتفاقا میخواستم بهت بگم امشب بریم بار یکم خوش بگذرونیم
حالا پارتی کی هست؟؟؟
ا/ت:نمیدونم جونگکوک دعوتم کرد منم نمیخوام تنها برم توهم باید بیای
سولی:جونگکوک تورو دعوت کرده ن منو من نمیام پس خودت برو
ا/ت:ک اینطور پس اگه نیای ب تهیونگ میگم ک عاشقش شدی
سولی:یاااا ا/تتتت خفه شو من کی همچین حرفی زم من فقط گفتم جذابه و...
ا/ت:خب بقیش جذابه و دیگه؟؟
سولی:از دست تو ا/تتتتت باش میام ساعت چند؟
ا/ت:جونگکوک گفت 8 شب
سولی:باش پس میام خونت باهم آماده بشیم
"پرش زمانی 7شب"
"ا/ت"
از حموم اومدم بیرون سولی داشت خودشو جلو اینه آرایش میکرد منم بعد از اینکه خودمو خشک کردم لباسمو پوشیدم یه لباس مشکی کوتاه ک قدش تا زیر باسنم بود پوشیدم با کفش مشکی و یه گردنبند نقره ای با گوشواره و دستبند ستش پوشیدم موهای مشکیم هم بالا بستم آرایشم تموم شد
سولی:یااا ا/تتت چقد خشگل شدی ولی یه چیز این وسط کامل نی
ا/ت:چی کامل نیست؟؟؟؟
سولی: این...
هار هار هار خماری 😂🫰این بار شرط داره تا کاملی شرط پارت بعد اپ نمیشه🙂🤝
شرط
۱۵لایک
۲۰کامنت
۸۵تایی بشیم
واقعن واقعن اگ این شرطا انجام نشه نمیزارم پ انجامش بدین تا بزارم
راستیش من بیشتر از شما برای پارت بعدش هیجان دارم😂💔
۱۰.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.