گاهی دلتنگی

گاهی دلتنگی
شبیه دیدن عکسی قدیمی
میان آلبوم خانوادگیست
شبیه پیدا کردن نوشته ای غبار گرفته
از زیر فرش های کفِ اتاق
چیزی مانند بوی کمرنگِ عطر
از شیشه ی خالی ادکلن مورد علاقه ات
دیدن شاخه گلی خشک
میان صفحات کتاب قطوری
که مدت ها بازش نکرده ای
خواندن دوباره ی
کارت پستالهای نَم کشیده
و ملاقات اتفاقی با چهره ای که
سالها پیش همسایه ات بوده ...
ما در گذشته هایمان زندگی می‌کنیم
و همیشه جسممان به ناچار
به روزهای بعدی منتقل می‌شود ...
#محدثه_وفایی
دیدگاه ها (۴)

آه ای قلب محزون مندیدی که چگونه سودا رنگ شعر گرفتدیدی که جغر...

یکی تکلیف من را با این مردم روشن کند این ها تنها در دو حالت ...

دوست داشتنِ آدم‌ها را بلدَمنخواستنِ‌شان را بیشترتوجه را می‌د...

و من بدونِ تواز تمامِ رابطه ها دورو به تمام فاصله ها نزدیکم....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط