یک پنجرهی طلایی و

یک پنجره‌ی طلایی و

صبـــح بخیــــر ...

یک دل، دل روستایی و

صبـــح بخیــــر ...

از حضرت خورشید پذیرایی کن

با نان و پنیر و چایی و

صبـــح بخیــــر ...
دیدگاه ها (۴۹)

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ، ﻣﺤﻔﻞ ﺳﺎﮐﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ.. ﺣﺎﺻﻠﺶ ﺗﻦ ...

☆☆☆☆☆☆☆☆ســالروز ولادت با سعـــادت فـــرخ لقای نگارخانه عـــ...

هیچ کس با من نیست مانده ام تا به چه اندیشه کنم مانده ام در ق...

بـرای قـدم زدن بـا "تــو" هـر از گــاهی از "خــودم" بیــرون ...

صبح شد ...آی نمی‌ باید خفتچشم بگشای که خورشید شکُفتباز کن پن...

شورِ شیرین لبت مانندِ دریایِ شراب...ساغر جان مرا لبریز کرد ا...

قسمت ۳ ادامه ی قسمت ۲🌅 قسمت ۳: پایان سایه‌های شبشیطان زخمی ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط