ببین؛ میگم بیا بیخیالِ همه ی این سفیدیا، دو تا ماگِ گنده
ببین؛ میگم بیا بیخیالِ همه ی این سفیدیا، دو تا ماگِ گنده از کنارِ سینک برداریم، اونی که روش عکسِ پیترپَن داره مالِ من! توشون پودرِ هات چاکلت بریزیم و پشتِ بندشم آب جوش! بعد سه چهار تا تیکه مارش مالو ام بندازیم رویِ فومایِ شکلاتی و برگردیم تو اتاق!
چهارزانو بشینیم رویِ صورتیِ بی حالِ روتختی و پتو رو تا زیرِ چونمون بکشیم بالا! بعد تو لپتاپو بذاری رو پات و بگی : چی ببینیم حالا؟!
منم بگم :کازابلانکا!
بخندی و تا بخوای حرفی بزنی، بگم : روزایِ برفی فقط فیلمایِ کلاسیک دهه ی چهل و پنجاه!
وسطِ فیلم یه صدایِ تق از پشتِ پنجره بیاد و من چشام برق بزنه و بگم: باز قمریا!
برم تو آشپزخونه و با یه پلاستیک گندم برگردم؛ پنجره رو نصفه نیمه باز کنم و تو غر بزنی که : کلاه سرت کن!باد میره تو گوشات خب!
منم همونجوری که دارم گندم میریزم پشتِ پنجره جواب بدم: الان الان! تموم شد!
دستگیره ی پنجره رو بدم بالا و بخزم زیرِ پتو، بعد ببینم ساکت نشستی و خیره شدی به صورتم ...
یهو بزنی زیرِ خنده و بگم: باز دماغم قرمزه؟!
ببین؛ میگم بیا بیخیالِ همه ی این سفیدیا، سرِ اینکه من لیوانِ پیترپَن رو بردارم و دوتا تیکه مارش مالو بیشتر بندازم توش، بحث کنیم!
بیا فیلمای کلاسیکِ دهه پنجاهی ببینیم و واسه قمریا گندم بریزیم پشتِ پنجره! به دماغِ یخ زده از سرمایِ من بخندیم و واسمون مهم نباشه نصفِ فیلمو با همین دیوونه بازیا نفهمیدیم و آخرش جفتمون زل بزنیم تو چشمایِ هم و باهم بپرسیم:
خب چی شد الان تهش؟!
ببین؛
بیخیالِ همه ی این سفیدیا ...
بیا بخندیم!
#مریم_خسروی
چهارزانو بشینیم رویِ صورتیِ بی حالِ روتختی و پتو رو تا زیرِ چونمون بکشیم بالا! بعد تو لپتاپو بذاری رو پات و بگی : چی ببینیم حالا؟!
منم بگم :کازابلانکا!
بخندی و تا بخوای حرفی بزنی، بگم : روزایِ برفی فقط فیلمایِ کلاسیک دهه ی چهل و پنجاه!
وسطِ فیلم یه صدایِ تق از پشتِ پنجره بیاد و من چشام برق بزنه و بگم: باز قمریا!
برم تو آشپزخونه و با یه پلاستیک گندم برگردم؛ پنجره رو نصفه نیمه باز کنم و تو غر بزنی که : کلاه سرت کن!باد میره تو گوشات خب!
منم همونجوری که دارم گندم میریزم پشتِ پنجره جواب بدم: الان الان! تموم شد!
دستگیره ی پنجره رو بدم بالا و بخزم زیرِ پتو، بعد ببینم ساکت نشستی و خیره شدی به صورتم ...
یهو بزنی زیرِ خنده و بگم: باز دماغم قرمزه؟!
ببین؛ میگم بیا بیخیالِ همه ی این سفیدیا، سرِ اینکه من لیوانِ پیترپَن رو بردارم و دوتا تیکه مارش مالو بیشتر بندازم توش، بحث کنیم!
بیا فیلمای کلاسیکِ دهه پنجاهی ببینیم و واسه قمریا گندم بریزیم پشتِ پنجره! به دماغِ یخ زده از سرمایِ من بخندیم و واسمون مهم نباشه نصفِ فیلمو با همین دیوونه بازیا نفهمیدیم و آخرش جفتمون زل بزنیم تو چشمایِ هم و باهم بپرسیم:
خب چی شد الان تهش؟!
ببین؛
بیخیالِ همه ی این سفیدیا ...
بیا بخندیم!
#مریم_خسروی
۲.۴k
۱۳ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.