chapter آرام آرام

chapter ⁶آرام آرام
همین که برگشتم سمت سونیک با صحنه ای مواجه شدم که کل بدنمو لرزوند..
سونیک با چاقو روی یه کی نشسته بودش و چاقوشو فرو مرده بود تو سینه طرف!! شتت
دیدم یکی داره بهش حمله میکنه ، همین که خواستم یه تکونی به خودم بدم سونیک عین برق برگشت و سینه طرف رو خراشید(با چاقو)
و بعدش سرشو آورد طرف من و به پشت سرم اشاره کرد برای همین من سریع برگشتم و یه تیر تو پیشونی اون کسی که می‌خواست بهم حمله کنه خالی کردم
برگشتم به سیلور نگاه کردم‌که دیدم اونم داره با یه قیافه وات ده فاک نگام میگرد، مثل اینکه اونم سونیک رو دیدش
اوووکیییی فمر کنم سونیک رو یکم دست کم گرفتیم...

سیلور
ودف..این الان سونیک بودش؟ همونی که تا همین پنج دقیقه پیش داشت با کیوت ترین حالت ممکن آب میخورد؟؟؟
واقعیتا خوشم اومد
حواسم رو جمع مبارزه کردم چون از هر طرف داشتن حمله میکردن
و خب منم جوری میزدم که نتونن پاشن
فاک، حیف که نمیتونم از قدرتم استفاده کنم وگرنه یه جوری میسوزوندمشون که... ای باباااااا آخه اینا چه رسم و رسوم هتی مسخره ای هستششششش؟؟

سونیک
هه، مطمعنم تون دوتا با خودشون فکر کردن که آرهه من یه امگای کوچولو و ضعیفم که نمیتونم از خودم مواظبت کنم ولی خب.. اینطوری نیستش
من خیلی کار به اینو و اون نداشتم فقط گلوی کسایی رو که بهم نزدیک میشدن رو.....هه
به هر حال منم انتظار اینو نداشتم که این مراسم ازدواج فاکی به همین راحتیا ختمه بخیر بشه
ما سه تا آروم آروم بهم نزدیک شدیم
به حدی که میشه گفت داشتیم از هم مواظبت میکردیم
که یهو.....



لالالا من چقدر نازمممم...عه ریدم که اینجا بودین اهم اهممم خب اینم از این پارتتتتت
ولی خدایی ترکیب قشنگیین
تفنگ، چاقو و مشت
اصن به بههه
و اینکه باززز هم تو خماری بمونییییدددد
دیدگاه ها (۶)

اس اول : نقاشی مناس دوم:طرح اصلیبه آدمی که ساعت ۴:۶ دقیقه صب...

دوستان گلم سلاااااااممممممیدونم خیلی وقته نبودم چوخ که اینتر...

گشادیم میاد پارت بزارم ولی بخاطر گل روی گیشا جووون میزارمم

chapter ⁵آرام آرامسونیکاصلا به کسی که بغل شدو وایستاده بود ح...

╭────༺ ♕ ༻────╮⊊ #my_mistake ⊋#part6⋆┈┈。゚❃ུ۪ ❀ུ۪ ❁ུ۪ ❃ུ۪ ❀ུ۪...

رمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط