شب ها که آسوده در خواب خوش هستی

شب ها که آسوده در خواب خوش هستی
با خاطراتِ تو ؛ من در کلنجارم

از من‌گریزان است یک خوابِ رویایی
تا هست در ذهنم ؛ آن خاطراتِ تو

تنها نمیگذراند من را به حالِ خویش
بَه چه وفادارَند ؛ این خاطراتِ تو

دیگر بس است اندوه ؛ خواهَم که بُگریزم
از این همه تشویش ؛ از خاطراتِ تو

یک روز من از این شهر ؛ پَر میزنََم میرَم
میرم به شهری که ؛ نیست خاطراتِ تو

راحَت شَوَم روزی ؛ از غصّه و اندوه
آتش زَنَم من بر ؛ آن‌خاطراتِ تو
دیدگاه ها (۵)

گاهی بلد باشبودن را کنارِ آن نفسی که بی تو میگیرد ،،،#لیلا_م...

از یه جایی به بعدحتی اگه تنهایی کلافت کرده باشهدیگه دوست ندا...

کوک کرده امچشم هایم رابرای لحظه ی آمدنت !!می ترسم این عقربه ...

حضورت .... حسِ ...؟ نیایش اس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط