یه شب از خواب پریدم...
یه شب از خواب پریدم...
بدنم خیس عرق شدع بود...
لرز داشتم...سردم بود...
کنارمو نگاه کردم...جای خالیت بد تو ذوق میزد...
پاشدم رفتم لب پنجره پرده رو کنار زدم...پنجره رو باز کردم...
به ماه نگاه کردم...یاد اون شب افتادم...
از پشت بغلم کرده بودی...
بهت گفتم سردمع...
گفتی خودم گرمت میکنم...
مچاله شدم تو بغلت...
گفتی چی ناراحتت کردع؟!
گفتم نمیدونم...تازگیا یه ترس خاصی دارم...از نداشتن ادما از نبودنت...از اینک یروز چشامو وا کنم ببینم نیستی...
قهقهه زدی و گفتی:دیوونه شدی... این کابوسا اخرش کار دستت داد...
محکمتر بغلم کردی و گفتی: ببين من همیشع هستم... همه جا باهاتم شاید یروزایی کمرنگ بشم...ولی هستم...
لرزم گرف...به خودم اومدم...دستامو دور خودم حلقع کردم
میگم چرا الان که باید باشی نیستی؟!
الان ک نیازمع؟!
چرا حتی کمرنگم نیستی؟!
-Aram
#پست_جدید #تنهایی #عاشقانه
بدنم خیس عرق شدع بود...
لرز داشتم...سردم بود...
کنارمو نگاه کردم...جای خالیت بد تو ذوق میزد...
پاشدم رفتم لب پنجره پرده رو کنار زدم...پنجره رو باز کردم...
به ماه نگاه کردم...یاد اون شب افتادم...
از پشت بغلم کرده بودی...
بهت گفتم سردمع...
گفتی خودم گرمت میکنم...
مچاله شدم تو بغلت...
گفتی چی ناراحتت کردع؟!
گفتم نمیدونم...تازگیا یه ترس خاصی دارم...از نداشتن ادما از نبودنت...از اینک یروز چشامو وا کنم ببینم نیستی...
قهقهه زدی و گفتی:دیوونه شدی... این کابوسا اخرش کار دستت داد...
محکمتر بغلم کردی و گفتی: ببين من همیشع هستم... همه جا باهاتم شاید یروزایی کمرنگ بشم...ولی هستم...
لرزم گرف...به خودم اومدم...دستامو دور خودم حلقع کردم
میگم چرا الان که باید باشی نیستی؟!
الان ک نیازمع؟!
چرا حتی کمرنگم نیستی؟!
-Aram
#پست_جدید #تنهایی #عاشقانه
۹.۴k
۳۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.