Monster in the forest
Monster in the forest
فصل ۲ پارت ۸
جیهیون: الان الان بیدار میشه یه دیقه وایسا
(مدت ها بعد)
تهیونگ: پس چرا بیدار نشد؟؟
جیهیون: من اجازه بیدار شدنش رو دادم دیگه بقیش به من مربوط نیست..
ا.ت:*یقشو میگیره* ینی چی که به تو مربوط نیست؟! *داد* بیدار میشه یا نه؟!!
جیهیون: بیدار میشه..*میخنده* نونای عصبانی!
ا.ت:*یقشو ول میکنه و میخنده*
یونگی:*عینهو جن بالا سر جونگ کوک ظاهر میشه*
جین: میگما تو اینجوری وایسادی بالا سرش بیدار بشه خو بدبخت سکته میکنه
یونگی:..............
نامجون: این چه حرفیه میزنی...یونگی اینجوری ابراز نگرانی میکنه دیگه..
جین:*خنده شیشه پاک کنی*
یونگی:*با حالت ترسناکی روشو آروم به سمتشون برمیگردونه* دهنتونو میبندین یا ببندم؟😑
نامجین:*خندشونو قورت میدن*
یونگی:*همچنان با همون حالت نگاهشو آروم ازشون میگیره*
_ آخ..
تهیونگ:*عربده* جونگ کوووووک!!!!
جونگ کوک: مرگگگ...سرم درد میکنه..*دستشو میزاره روی سرش و از درد صورتشو توی هم جمع میکنه*
نامجون: الان باید قلبت درد بکنه خو
جونگ کوک: اصن همه جام درد میکنههههه
ا.ت:*میره سمتش و دستشو میگیره و با خودش میکشه* بعدا میتونی این چیزا رو بگی فعلا بیا تبدیل به انسان بشیم..
جونگ کوک: هووووی آرام باش درد دارمممم
ا.ت:*دستشو میزاره روی درخت*
☆درخت بدبخت سر جاش به هزاران تیکه تبدیل میشه☆
.....................
تهیونگ: خب...الان چیشود؟
_*پشت سرش ظاهر میشه* هیچی من برگشتم..
تهیونگ:*چشماش میشه عینهو گردو از ترس میوفته و نزدیک به غش کردن میشه و نفس نفس میزنه اصن یه وضعیتی میشه..*
_ آرام باششش..
همگی:*دادشونو نگه میدارن*
_ دلتون برام تنگ نشده بود؟؟
تهیونگ:*از شدت فشار و شوکه بودن گریش میگیره بدبخت* جیهوپ هیــــــــــونگ..
جیهوپ: همیشه این رفتار عجیب غریبتو دوست داشتم..
جین:*گریه شوق*میره سمش و بغلش میکنه* دوباره عینک آفتابی لازم شدممممم..
جیهوپ:*میخنده*
همگی:(به غیر از ا.ت و جیهیون)*به سمتش هجوم میارن*
جیهوپ:*همونطور که توی بغلشونه نگاهش به ا.ت میوفته* هی تو...نمیخوای بیای؟
ا.ت: چی من؟؟ تو که منو.....
جیهوپ: چرا میشناسمت...من تمام این مدت از دور شما رو زیر نظر داشتم..
همگی:*بدبختو ول میکنن*
نامجون: چجوری؟
جیهوپ: شما نمیتونستین منو ببینین...یجورایی میشه گفت توی این درخت زندانی شده بودم...در واقع هیچکس نمیتونست منو ببینه
جونگ کوک:*با درموندگی* من هنوز همه جام درد میکنههههـه
جیهوپ: عیبی نداره خوب میشه..*نگاهش به جیهیون میخوره* و تو...من بهت یه کتک بدهکارم😑
تهیونگ:*دستشو میزاره روی شونه جیهوپ* نگران نباش ما جات در حد مرگ کتکش زدیم..
جیهیون: بنده غلط کردم دیگه آدم درستکاری شدم..*لبخند دندون نما*
جیهوپ: 😑
جیهیون:*همچنان لبخند*
جیهوپ: چهره ی زیبایی داری👏🏻
جیهیون: مهلبون🥺
جیهوپ: عه دیگه...لوس نشو😑 من هنوز هم باید یکی بزنمت
جیهیون: آقا بسه دیگه جای تو اینا منو کتک کش کردن بماند این همین خانم کوچولویی که اینجا میبینی چند بار لگدم زد😑 در ضمن در اخلاقیاتت نمیخوره بخوای منو بزنی😊
جیهوپ: وقتی به تو برسه اخلاقیاتم عوض میشه😑
جیهیون: 😐
نامجون: یه سوال..
ینی اصن اومدم ویسگون انگار بمب ترکیده بود😐😂 خبر بد دارم...هنوز نت نگرفتم بخاطر درسم به مامانم وصل سدم و الان دارم یواشکی براتون پارت میزارم پس الکب دلتونو خوش نکنین😂
فصل ۲ پارت ۸
جیهیون: الان الان بیدار میشه یه دیقه وایسا
(مدت ها بعد)
تهیونگ: پس چرا بیدار نشد؟؟
جیهیون: من اجازه بیدار شدنش رو دادم دیگه بقیش به من مربوط نیست..
ا.ت:*یقشو میگیره* ینی چی که به تو مربوط نیست؟! *داد* بیدار میشه یا نه؟!!
جیهیون: بیدار میشه..*میخنده* نونای عصبانی!
ا.ت:*یقشو ول میکنه و میخنده*
یونگی:*عینهو جن بالا سر جونگ کوک ظاهر میشه*
جین: میگما تو اینجوری وایسادی بالا سرش بیدار بشه خو بدبخت سکته میکنه
یونگی:..............
نامجون: این چه حرفیه میزنی...یونگی اینجوری ابراز نگرانی میکنه دیگه..
جین:*خنده شیشه پاک کنی*
یونگی:*با حالت ترسناکی روشو آروم به سمتشون برمیگردونه* دهنتونو میبندین یا ببندم؟😑
نامجین:*خندشونو قورت میدن*
یونگی:*همچنان با همون حالت نگاهشو آروم ازشون میگیره*
_ آخ..
تهیونگ:*عربده* جونگ کوووووک!!!!
جونگ کوک: مرگگگ...سرم درد میکنه..*دستشو میزاره روی سرش و از درد صورتشو توی هم جمع میکنه*
نامجون: الان باید قلبت درد بکنه خو
جونگ کوک: اصن همه جام درد میکنههههه
ا.ت:*میره سمتش و دستشو میگیره و با خودش میکشه* بعدا میتونی این چیزا رو بگی فعلا بیا تبدیل به انسان بشیم..
جونگ کوک: هووووی آرام باش درد دارمممم
ا.ت:*دستشو میزاره روی درخت*
☆درخت بدبخت سر جاش به هزاران تیکه تبدیل میشه☆
.....................
تهیونگ: خب...الان چیشود؟
_*پشت سرش ظاهر میشه* هیچی من برگشتم..
تهیونگ:*چشماش میشه عینهو گردو از ترس میوفته و نزدیک به غش کردن میشه و نفس نفس میزنه اصن یه وضعیتی میشه..*
_ آرام باششش..
همگی:*دادشونو نگه میدارن*
_ دلتون برام تنگ نشده بود؟؟
تهیونگ:*از شدت فشار و شوکه بودن گریش میگیره بدبخت* جیهوپ هیــــــــــونگ..
جیهوپ: همیشه این رفتار عجیب غریبتو دوست داشتم..
جین:*گریه شوق*میره سمش و بغلش میکنه* دوباره عینک آفتابی لازم شدممممم..
جیهوپ:*میخنده*
همگی:(به غیر از ا.ت و جیهیون)*به سمتش هجوم میارن*
جیهوپ:*همونطور که توی بغلشونه نگاهش به ا.ت میوفته* هی تو...نمیخوای بیای؟
ا.ت: چی من؟؟ تو که منو.....
جیهوپ: چرا میشناسمت...من تمام این مدت از دور شما رو زیر نظر داشتم..
همگی:*بدبختو ول میکنن*
نامجون: چجوری؟
جیهوپ: شما نمیتونستین منو ببینین...یجورایی میشه گفت توی این درخت زندانی شده بودم...در واقع هیچکس نمیتونست منو ببینه
جونگ کوک:*با درموندگی* من هنوز همه جام درد میکنههههـه
جیهوپ: عیبی نداره خوب میشه..*نگاهش به جیهیون میخوره* و تو...من بهت یه کتک بدهکارم😑
تهیونگ:*دستشو میزاره روی شونه جیهوپ* نگران نباش ما جات در حد مرگ کتکش زدیم..
جیهیون: بنده غلط کردم دیگه آدم درستکاری شدم..*لبخند دندون نما*
جیهوپ: 😑
جیهیون:*همچنان لبخند*
جیهوپ: چهره ی زیبایی داری👏🏻
جیهیون: مهلبون🥺
جیهوپ: عه دیگه...لوس نشو😑 من هنوز هم باید یکی بزنمت
جیهیون: آقا بسه دیگه جای تو اینا منو کتک کش کردن بماند این همین خانم کوچولویی که اینجا میبینی چند بار لگدم زد😑 در ضمن در اخلاقیاتت نمیخوره بخوای منو بزنی😊
جیهوپ: وقتی به تو برسه اخلاقیاتم عوض میشه😑
جیهیون: 😐
نامجون: یه سوال..
ینی اصن اومدم ویسگون انگار بمب ترکیده بود😐😂 خبر بد دارم...هنوز نت نگرفتم بخاطر درسم به مامانم وصل سدم و الان دارم یواشکی براتون پارت میزارم پس الکب دلتونو خوش نکنین😂
۱۰.۷k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.