اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۱۷

تا خواستم دهنمو باز کنم سمیرا زد تو دهنم

البته یعنی منظورم اینه زد تو حرفم

_خوب پس بعد دانشگاه کنار در وایستید تا باهم بریم

نیما
_هرچی خواستید سوار شید مهمون من

پوفی کشیدم و یکم رو صندلیم جابه جا شدم فایده نداشت دیگه مجبوری باید میرفتم

__________________
بعد از دانشگاه کنار در منتظر بودم که بیان که دیدم عماد اومد و کنارم وایستاد

عماد
_نیما و سمیرا هنوز نیومدن

_چشمات که میبینه هنوز نیومدن کور که نیستی

_دیارا نکن

_عماد من کاری نمیکنم
باهام حرف نزن

_هههه تو فکر کردی من کشته مرده حرف زدم با تو سر تقم

فوری سرمو به طرفش برگردوندم

_سرتق خودتی گاو

با چشمای گرد شده نگام کرد که
همون لحظه نیما و سمیرا سر رسیدن

لایکاش بالای ۱۰ تا بشه پارت بعدی رو میزارم دیگه میتونید به بالای ده تا برسونیدش یا اونم سختتونه
دیدگاه ها (۳۴)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۱۸#عماداسنپ گرفتیم که بریم شهربازی و هنو...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۱۹ بعد از حرف من همه ساکت شدن و حدود ۱۵ ...

لایک ها کمه شرط پارت بعد اینه که پست قبلی لایک هاش بالای ۲۰ ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۱۶بعد از تموم شدن درس و بیرون رفتن استاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط