اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۱۹

بعد از حرف من همه ساکت شدن و حدود ۱۵ دقیقه بعد چرخ و فلک درست شد و دوباره حرکت کرد و ما فورا ازش پیاده شدیم

نیما گفت تفریحمون رو خراب نکنیم و چیز دیگه ای سوار بشیم اما سمیرا و دیارا مخالفت کردند و اسنپ گرفتیم و هرکس رفت خونه ی خودش
_____________________
فردای روز بعد دانشگاه خیلی کسل کننده بود و من از سه شنبه ها متنفر بودم چون درس های کسل کننده ای داشتیم
و من از استاد های سه شنبه متنفر بودم

نیما خودشو انداخت صندلی کناریم و با انرژی و سر خوشی گفت:

_امروز برنامه ات چیه داشم

_برنامه خاصی ندارم

_اه بیخیال عماد نمی خوای یکیو پیدا کنی واسه خودت ؟

_نه داشم من همینجوری راحتم

_ببین نظر منو بخوای دیارا دختر باحالیه از دستش نده

_نظرتو نخواستم داشم

_باشه پس بزار اون پسری که الان کنارشه اونو از دستت در بیاره و مخشو بزنه هر جور راحتی

به دیارا و پسری که کنارش بود نگاه کردم

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۰ تا
دیدگاه ها (۱۰)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۲۰#دیارادیدم عماد داره میاد سمت من و این...

پیج اسمرم فالوشه@lisajennierosejisoo

#اشتباه_خوب_من#پارت_۱۸#عماداسنپ گرفتیم که بریم شهربازی و هنو...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۱۷تا خواستم دهنمو باز کنم سمیرا زد تو ده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط